جستجوی پیشرفته
بازدید
40990
آخرین بروزرسانی: 1398/05/14
خلاصه پرسش
تعریف معجزه چیست؟ و چگونه مى‏توان اعجاز را اثبات کرد؟
پرسش
چگونه مى‏توان اعجاز را تعریف و اثبات کرد؟
پاسخ اجمالی

تعریف اعجاز

دانشمندان مسلمان در تعریف «معجزه» گفته‏اند:[1]

"معجزه، امر خارق عادتى است که مقرون به تحدى باشد و از طرفى با ادعا مطابقت داشته باشد".

اعجاز و قانون علیت

خوارق عادت، رویدادهایى هستند که بر خلاف عادت امور و اشیا و عمل کرد معهود قوانین طبیعى مى‏باشند. این که گفته شد: معجزه خارق عادت است، نه بدین معنا است که معجزه، استثنایى است از قانون علیت[2]. معجزه، نفى علل نیست؛ چون قانون علیت هم مورد پذیرش برهان است و هم قرآن. قانون علیت[3] و خوارق عادت، هر دو مورد پذیرش قرآن کریم‏اند، ولى معارفى را هم به بشریت عرضه مى‏کنند؛ مانند این که زمام علل به دست خدا است، اسباب مادى مستقل در تأثیر نیستند و سبب واقعى خدا است.[4] و از جمله اسبابى که در مورد معجزات مؤثر است، نفوس انبیا مى‏باشد،[5] و مبدأى که در نفوس انبیا و اولیا و مؤمنان قرار دارد، مافوق تمام اسباب ظاهرى، و غالب بر آنها است.[6]

شرایط اعجاز

نتیجه این که، معجزه و سایر امور خارق العاده، مانند امور عادى به اسباب طبیعى محتاج اند و علاوه، هر دو (معجزه و امور عادى) از اسباب باطنى بهره‏مندند، و اسباب باطنى با آنچه که ما آنان را به عنوان اسباب مى‏شناسیم متفاوت اند، ولى در امور عادى، اسباب ظاهرى و عادى توأم با اسباب باطنى و حقیقى بوده و آن اسباب باطنى هم توأم با اراده و امر خدا مى‏باشند. البته گاهى اسباب حقیقى با اسباب ظاهرى هماهنگى نمى‏کنند و در نتیجه، سبب ظاهرى از سببیّت افتاده و آن امر عادى موجود نمى‏شود؛ چون اراده و امر خدا بدان تعلق نگرفت. برخلاف امور خارق العاده که مستند به اسباب طبیعى عادى نبوده، بلکه به اسباب طبیعى غیر عادى تکیه دارند؛ یعنى به اسبابى که براى عموم مردم قابل لمس نیست. البته اسباب طبیعى غیر عادى نیز مقارن به اسباب حقیقى و باطنى و در نهایت مستند به اذن و اراده‏ى خدا مى‏باشند.

از شروط دیگر معجزه، مقرون بودن به تحدى است؛ یعنى پیامبرى که معجزه به دست او جارى مى‏شود از همگان، بویژه منکران و ناباوران، مى‏خواهد که اگر معجزه‏ى او را عمل عادى مى‏دانند و حاکى از صدق دعوت او نمى‏شمارند، نظیر آن را بیاورند.[7]

به عبارت دیگر، معجزه یعنى "بینه و آیت الهى" که براى اثبات یک مأموریت الهى صورت مى‏گیرد؛ لذا محدود به شرایط خاص و مقرون به تحدى مى‏باشد.[8]

از جمله مواردى که در معجزه شرط است و در تعریف معجزه بیان شده، این است که مطابقت با ادعا داشته باشد؛ یعنى اگر کسى ادعاى نبوت مى‏کند و معجزه‏ى خودش را، به عنوان مثال، شفا دادن کور مى‏داند، باید کور شفا پیدا کند تا دلیلى بر صدق او باشد.[9]

فرق معجزه با سحر و کهانت

پس معجزه، خرق عادت است و خرق عادت اگرچه شامل سحر و کهانت و استجابت دعا و امثال آن مى‏شود، اما سحر و کهانت تاب مقاومت در برابر معجزه را ندارند و اسبابش، مغلوب مى‏شوند و معجزه، از این جهت معجزه است که عوامل طبیعى و غیر عادى آن، مغلوب واقع نمى‏گردند و همواره قاهر و غالب‏اند.[10] سحر و جادوگرى نه منشأ الهى دارد و نه منشأ طبیعى و ما به ازاى واقعى و نفس الامرى، و غالباً بر چشم بندى، از جمله سبقت گرفتن بر سرعت دید و ایهام و تخیل و تلقین مبتنى است. و اگر در بعضى موارد هم منشأ طبیعى داشته باشد، در خدمت اهداف شر است و غالباً با جهل و خرافات توأم مى‏باشد؛ یعنى خارق العاده‏ى بشرى در هدف هم با معجزه پیامبران، تفاوت دارد؛ چون پیامبران معجزات را به منظور هدایت و راهنمایى بشر مى‏آورند نه سرگرمى....

از طرف دیگر، معجزه قید و شرط خاصى ندارد؛ بدین معنا که براى انجام آن نیاز به آموزش و تمرین نیست، برخلاف آنچه که مرتاضان انجام مى‏دهند که از سویى به تعلم و تمرین محتاج اند، و از سوى دیگر نمى‏توانند هر کارى را انجام دهند. و این به دلیل آن است که معجزه‏ى پیامبران متکى به نیروى لایزال و نامحدود الهى است، ولى خارق العاده‏اى که از دیگران سرمى‏زند از نیروى محدود انسانى مایه مى‏گیرد؛ و لذا است که خارق عادت بشرى قابل معارضه است و احدى جرأت ندارد که تحدى کند.[11]

فرق معجزه با کرامت

معجزه با استجابت دعا و... این فرق را دارد که در مورد معجزه، پاى تحدى و هدایت خلق در کار است و با صدور آن، صحت نبوت پیامبر و رسالت و دعوتش به سوى خلق اثبات مى‏گردد؛ لذا شخص صاحب معجزه، درآوردن آن مختار است. به این معنا که هر وقت از او معجزه خواستند مى‏تواند بیاورد و خدا هم اراده‏اش را عملى مى‏سازد. بر خلاف استجابت دعا و کرامات اولیا که چون پاى تحدى در کار نیست و هدایت کسى وابسته به آن نیست، تخلف آن امکان‏پذیر است و تخلف آن موجب گمراهى دیگران نمى‏شود.[12]

به عبارت دیگر، کرامت یک امر خارق العاده‏اى است که صرفاً اثر قوت روحى و قداست نفسانى یک انسان کامل یا نیمه کامل است، و براى اثبات هدف الهى خاصى نیست و در واقع، معجزه زبان خدا است که شخصى را تأیید مى‏کند ولى کرامت، چنین زبانى نیست.[13]

به هرحال معجزه‏ى همراه با ادعا، مختص نبى است و اگر از شخصى معجزه‏اى سرزد، یا ادعاى نبوت دارد یا ندارد، و اگر دارد، از طریق معجزه‏اش به صدق ادعایش علم پیدا مى‏کنیم؛ چون اظهار معجزه از دست دروغ گو عقلاً قبیح است، و اگر ادعاى نبوت ندارد به نبوتش حکم نمى‏شود؛ زیرا معجزه، ابتداءً بر نبوت دلالتى ندارد و آنچه را که اثبات مى‏کند، صدق ادعا است و اگر ادعا متضمن دعواى نبوت باشد، معجزه دلالت مى‏کند که مدعى در ادعایش راست گو است و لازمه این راست گویى، ثبوت نبوتش خواهد بود.

البته پیامبر قبل از نبوت هم مى‏تواند معجزه کند، اما این از باب "ارهاص" یعنى آماده کردن مردم براى شنیدن دعوت است.[14]

آرى، معجزه فقط بعد از آغاز دعوت پیامبران و همراه با تحدى سرمى‏زند و در غیر این صورت اگر عمل خارق العاده‏اى از پیامبر ملاحظه شود، کرامت شمرده مى‏شود، هرچند که عرفاً همه‏ى کرامات انبیا و ائمه‏ى اطهار(ع) معجزه شمرده مى‏شوند.[15]

اثبات معجزه

اما اثبات معجزه، متوقف بر تبیین دو مسئله است، اقسام معجزات پیامبر(ص)، و وجوه اعجاز قرآن.

اقسام معجزات

معجزه بر دو قسم است: فعلى و قولى

الف) معجزه‏ى فعلى عبارت است از: تصرف در کائنات بر اساس ولایت تکوینى،[16] به اذن خداوند؛ مثل شق القمر[17] و شق الشجر[18] از طرف پیامبر اسلام(ص) و شق الارض[19] و شق البحر[20] در داستان قارون و فرعون از ناحیه‏ى حضرت موسى‏(ع)، و شق الجبل[21] از سوى حضرت، صالح و شفادادن اکمه و ابرص و احیاى مردگان[22] توسط حضرت عیسى(ع) و کندن درب قلعه‏ى خیبر به اعجاز علوى.[23]

ب) معجزه‏ى قولى عبارت است از: کلمات و بیانات خداوند و پیامبر(ص) و ائمه(ع) ‏که حاوى معارف عمیق و حقى هستند که موجب حیرت و ابتهاج عقول عالمیان گشته‏اند.

فرق معجزه فعلی و قولی

در فرق معجزه فعلى و گفتارى باید گفت؛ معجزه‏ى فعلى، هم محدود به زمان و مکان خاصى است و هم براى عوام مى‏باشد؛ چون آنها با محسوسات سر و کار دارند،[24] اما معجزه‏ى قولى، اختصاص به زمان خاصى ندارد و در تمام عصرها باقى و براى خواص مى‏باشد.

البته از معجزات فعلى پیامبر(ص)، تعیین قبله‏ى مدینه مى‏باشد که هنوز هم پابرجا است و پیامبر(ص) بدون این که از آلات نجومى و قواعد هیوى و... استفاده نماید، به سوى کعبه ایستاد و فرمود: "محرابى على المیزاب"؛ محراب من روبروى ناودان خانه خدا است.[25]

اثبات اعجاز فعلى، نیاز به بررسى روایاتى دارد که آن اعجاز را نقل کرده‏اند، اگر آن روایات از نظر سند مورد پذیرش بودند یا قراینی برای صحت وجود داشتند، آن اعجاز را مى‏پذیریم، و گر نه راهى براى اثبات آن نداریم، اگرچه احتمال آن را هم نمى‏توانیم نفى کنیم. البته آن دسته از اعجاز فعلى را که قرآن از پیامبران نقل کرده، بدون شک و تردید مى‏پذیریم. و هم چنین اعجازهاى فعلى که هنوز پابرجا مى‏باشند، مورد قبول خواهند بود.

اعجاز قرآن

سرسلسله‏ى اعجاز قولى، قرآن است و در صدور و عدم تحریف قرآن، کسى نمى‏تواند شک کند و آنچه که مى‏ماند این است که به چه دلیل قرآن معجزه است؟

براى پاسخ گویى به این سؤال، تبیین وجوه اعجاز ضرورى به نظر مى‏رسد؛ یعنى قرآن از جهات مختلف بررسى گردد تا ثابت شود که کلام خدا است.

وجوه اعجاز قرآن[26]

 قرآن از جهات مختلف تحدى کرده است که در ذیل به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

  1. تحدى به فصاحت و بلاغت،[27]
  2. تحدى به عدم اختلاف در معارف ارائه شده،[28] و بدین جهت است که حضرت على(ع) مى‏فرماید: «بعضى از قرآن، ناطق به مفاد بعض دیگر و پاره‏اى از آن شاهد پاره‏اى دیگر است».[29]
  3. تحدى به خبرهاى غیبى،[30]
  4. تحدى به کسى که قرآن بر او نازل شده است.[31]
  5. تحدى به علم،[32]

و ...

قرآن مجید از این طریق اعجاز و حقانیت خود را اثبات مى‏نماید که: شخصى که امى و درس نخوانده است و در محیطى که از اخلاق و معارف و تمدن بشرى، در آن خبرى نبود رشد کرده، نمى‏تواند از پیش خود معارف و اخلاق و قوانین دینى، اعم از عبادت ها و معاملات و سیاست های اجتماعى و... و خلاصه هر آنچه که بشریت بدان محتاج است، به بشریت عرضه کند، به نحوى که صاحبان اندیشه و علوم را به اعجاب وا داشته و از ادراک آن عاجز مانده‏اند. قرآن نه تنها کلیات و مهمات مسائل را متعرض شده است، بلکه از بیان جزئى‏ترین مسائل هم فروگذار نکرده، و عجیب این است که تمام معارفش بر اساس فطرت و اصل توحید بنا شده، به طوری که تفاصیل احکامش بعد از تحلیل به توحید برمى‏گردد و اصل توحیدش بعد از تجزیه به همان تفاصیل بازگشت مى‏کند.

قرآن، هم الفاظش معجزه است و هم معانى نهفته در الفاظش؛ یعنى هم خوب سخن گفته و هم سخن خوب ارائه داده است.[33] و تا حال کسى نتوانست که در برابر تحدى قرآن در زمینه‏هاى مختلف، قد علم کند و لااقل سوره‏اى مانند سوره کوثر بیاورد.

نکته‏اى که در آخر لازم است بدان اشاره گردد، این است که قرآن در کلماتش به طور مطلق تحدى کرده،[34] و فرموده اگر کسى مى‏تواند نظیرش را بیاورد، و نفرمود که اگر مى‏توانید کتابى فصیح و یا بلیغ مثل قرآن و یا کتابى که مشتمل بر چنین معارفى است بیاورید؛ و این مى‏فهماند که قرآن از هر جهتى که ممکن است مورد برترى قرار گیرد، برتر است و این تحدى و تعجیز براى فرد فرد بشر در تمامى اعصار مى‏باشد و اگر کسى توان درک وجوه اعجاز قرآن را ندارد، براى این که اعجاز قرآن بر وى اثبات گردد، باید به صاحبان فهم قوى مراجعه کند، همان ها که عمرى در فهم معارف قرآن تلاش کرده‏اند و خود بر این باورند که قرآن اقیانوسى از معارف است که آنها قطره‏اى از آن را چشیده‏اند.

 

[1]. ر. ک: علامه حلی، کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، تعلیق، تصحیح، حسن زاده آملى، حسن، ص 350 – 353؛ مکارم شیرازی، ناصر، رهبران بزرگ ومسئولیتهاى بزرگتر، ص 119 – 153؛ مطهری، مرتضی، مقدمه‏اى بر جهان بینى اسلامى، 1362، ص 179 - 208، قم، جامعه مدرسین؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 58 – 90؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 1، ص 93 – 140، قم،  دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش؛ حسن زاده آملی، حسن، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 8 - 21، ابن سینا، اشارات، ترجمه، شرح، ملکشاهى، ص 466 - 491، ملا صدرا، شواهد الربوبیة، حواشى، سبزوارى، تعلیق، تصحیح، مقدمه، آشتیانی، سید جلال آشتیانى ص 340 - 349، چاپ دوم؛ ملاصدرا، مبدأ و معاد، ترجمه، الحسینى اردکانى، احمد بن محمد، کوشش، نورانی، عبدالله، ص 538 – 549، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1362ش.

[2]. ر. ک: (مفهوم قانون علیت)، 25482.

[3]. طلاق، 3؛ حجر، 21؛ قمر، 49.

[4]. اعراف، 54؛ بقره، 284؛ حدید، 5؛ نساء، 80؛ آل عمران، 26؛ طه، 50؛ بقره، 255؛ یونس، 3.

[5]. مؤمن، 78.

[6]. صافات، 173؛ مجادله، 21؛ مؤمن، 53.

[7]. ر. ک: بهاء الدین خرمشاهى، جهان غیب و غیب جهان، ص 45 - 83.

[8]. ر. ک: مقدمه‏اى بر جهان بینى اسلامى، ص 189.

[9]. کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، ص 350.

[10]. در داستان سحره فرعون وقتى آنها کار حضرت موسى را دیدند خود فهمیدند که کار حضرت موسى معجزه است؛ چون سحرها بلعیده شدند؛ و لذا به عجز خود اعتراف کردند و... اعراف، آیه 105 - 125.

[11]. ر. ک: رهبران بزرگ و مسئولیتهاى بزرگتر، ص 119 تا 153.

[12]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 82.

[13]. ر. ک: مقدمه‏اى بر جهان بینى، 1- 7، ص 189؛ مطهرى، مرتضی، آشنایى با قرآن، ج2، ص 235 به بعد.

[14]. ر. ک: کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، ص 352.

[15]. همان، ص 353؛  جهان غیب و غیب جهان، ص 46 - 47.

[16]. انسان در اثر انجام اوامر و دستورات الهى به خدانزدیک مى‏گردد و در اثر قرب به خدا از مقام ولایت بهره‏مند مى‏گردد و آنگاه مى‏تواند، مانند خدا در کاینات تصرف کند.

[17]. از جمله معجزات پیامبر(ص) نصف کردن ماه بود.

[18]. علی(ع) در نهج البلاغه، خطبه‏ى قاصعه، معجزه‏ى شق الشجر پیامبر را توضیح مى‏دهد. در باب معجزات پیامبر به کتاب بحار الانوار، طبع کمپانى، چاپ سنگى، ص 105 مراجعه شود.

[19]. قصص، 76 - 81.

[20]. بقره، 50.

[21]. شمس، 11 - 15.

[22]. آل عمران، ص 49.

[23]. شیخ صدوق، امالى، ص 513، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.

[24]. معنای این حرف آن نیست که خواص از آن استفاده نمی کنند، بلکه گاهی مثل ساحران در داستان حضرت موسی(ع) در رأس استفاده کنندگان قرار دارند.

[25]. میر داماد، قبسات، ص 321، چاپ سنگى؛ کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، ص 597 – 598؛ انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 8 - 21.

[26]. ر. ک: دائرة المعارف تشیع، ج 2، ص 265؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 9، ص 363 – 366؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 58 – 90.

[27]. هود، 14؛ یونس، 39.

[28]. نساء، 82؛ زمر، 23.

[29]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 192، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.

[30]. هود، 49؛ یوسف، 102؛ آل عمران، 44؛ مریم، 34؛ روم، 1 – 4؛ فتح، 15؛ انبیاء، 97؛ قصص، 85؛ مائده، 67؛ نور، 55؛ فتح، 27؛ حجر، 329؛ انعام، 65؛ یونس، 47؛ و... .

[31]. یونس، 16.

[32]. نحل، 89؛ انعام، 59؛ نساء، 106؛ فصلت، 42؛ حشر، 7؛ حجر، 9.

[33]. ر. ک: وجوه اعجاز قرآن، 69.

[34]. بقره، 23؛ اسراء، 88.

پاسخ تفصیلی

تعریف اعجاز

دانشمندان مسلمان در تعریف «معجزه» گفته‏اند:[1]

"معجزه، امر خارق عادتى است که مقرون به تحدى باشد و از طرفى با ادعا مطابقت داشته باشد".

اعجاز و قانون علیت

خوارق عادت، رویدادهایى هستند که بر خلاف عادت امور و اشیا و عمل کرد معهود قوانین طبیعى مى‏باشند. این که گفته شد: معجزه خارق عادت است، نه بدین معنا است که معجزه، استثنایى است از قانون علیت[2]. معجزه، نفى علل نیست؛ چون قانون علیت هم مورد پذیرش برهان است و هم قرآن. قانون علیت[3] و خوارق عادت، هر دو مورد پذیرش قرآن کریم‏اند، ولى معارفى را هم به بشریت عرضه مى‏کنند؛ مانند این که زمام علل به دست خدا است، اسباب مادى مستقل در تأثیر نیستند و سبب واقعى خدا است.[4] و از جمله اسبابى که در مورد معجزات مؤثر است، نفوس انبیا مى‏باشد،[5] و مبدأى که در نفوس انبیا و اولیا و مؤمنان قرار دارد، مافوق تمام اسباب ظاهرى، و غالب بر آنها است.[6]

شرایط اعجاز

نتیجه این که، معجزه و سایر امور خارق العاده، مانند امور عادى به اسباب طبیعى محتاج اند و علاوه، هر دو (معجزه و امور عادى) از اسباب باطنى بهره‏مندند، و اسباب باطنى با آنچه که ما آنان را به عنوان اسباب مى‏شناسیم متفاوت اند، ولى در امور عادى، اسباب ظاهرى و عادى توأم با اسباب باطنى و حقیقى بوده و آن اسباب باطنى هم توأم با اراده و امر خدا مى‏باشند. البته گاهى اسباب حقیقى با اسباب ظاهرى هماهنگى نمى‏کنند و در نتیجه، سبب ظاهرى از سببیّت افتاده و آن امر عادى موجود نمى‏شود؛ چون اراده و امر خدا بدان تعلق نگرفت. برخلاف امور خارق العاده که مستند به اسباب طبیعى عادى نبوده، بلکه به اسباب طبیعى غیر عادى تکیه دارند؛ یعنى به اسبابى که براى عموم مردم قابل لمس نیست. البته اسباب طبیعى غیر عادى نیز مقارن به اسباب حقیقى و باطنى و در نهایت مستند به اذن و اراده‏ى خدا مى‏باشند.

از شروط دیگر معجزه، مقرون بودن به تحدى است؛ یعنى پیامبرى که معجزه به دست او جارى مى‏شود از همگان، بویژه منکران و ناباوران، مى‏خواهد که اگر معجزه‏ى او را عمل عادى مى‏دانند و حاکى از صدق دعوت او نمى‏شمارند، نظیر آن را بیاورند.[7]

به عبارت دیگر، معجزه یعنى "بینه و آیت الهى" که براى اثبات یک مأموریت الهى صورت مى‏گیرد؛ لذا محدود به شرایط خاص و مقرون به تحدى مى‏باشد.[8]

از جمله مواردى که در معجزه شرط است و در تعریف معجزه بیان شده، این است که مطابقت با ادعا داشته باشد؛ یعنى اگر کسى ادعاى نبوت مى‏کند و معجزه‏ى خودش را، به عنوان مثال، شفا دادن کور مى‏داند، باید کور شفا پیدا کند تا دلیلى بر صدق او باشد.[9]

فرق معجزه با سحر و کهانت

پس معجزه، خرق عادت است و خرق عادت اگرچه شامل سحر و کهانت و استجابت دعا و امثال آن مى‏شود، اما سحر و کهانت تاب مقاومت در برابر معجزه را ندارند و اسبابش، مغلوب مى‏شوند و معجزه، از این جهت معجزه است که عوامل طبیعى و غیر عادى آن، مغلوب واقع نمى‏گردند و همواره قاهر و غالب‏اند.[10] سحر و جادوگرى نه منشأ الهى دارد و نه منشأ طبیعى و ما به ازاى واقعى و نفس الامرى، و غالباً بر چشم بندى، از جمله سبقت گرفتن بر سرعت دید و ایهام و تخیل و تلقین مبتنى است. و اگر در بعضى موارد هم منشأ طبیعى داشته باشد، در خدمت اهداف شر است و غالباً با جهل و خرافات توأم مى‏باشد؛ یعنى خارق العاده‏ى بشرى در هدف هم با معجزه پیامبران، تفاوت دارد؛ چون پیامبران معجزات را به منظور هدایت و راهنمایى بشر مى‏آورند نه سرگرمى....

از طرف دیگر، معجزه قید و شرط خاصى ندارد؛ بدین معنا که براى انجام آن نیاز به آموزش و تمرین نیست، برخلاف آنچه که مرتاضان انجام مى‏دهند که از سویى به تعلم و تمرین محتاج اند، و از سوى دیگر نمى‏توانند هر کارى را انجام دهند. و این به دلیل آن است که معجزه‏ى پیامبران متکى به نیروى لایزال و نامحدود الهى است، ولى خارق العاده‏اى که از دیگران سرمى‏زند از نیروى محدود انسانى مایه مى‏گیرد؛ و لذا است که خارق عادت بشرى قابل معارضه است و احدى جرأت ندارد که تحدى کند.[11]

فرق معجزه با کرامت

معجزه با استجابت دعا و... این فرق را دارد که در مورد معجزه، پاى تحدى و هدایت خلق در کار است و با صدور آن، صحت نبوت پیامبر و رسالت و دعوتش به سوى خلق اثبات مى‏گردد؛ لذا شخص صاحب معجزه، درآوردن آن مختار است. به این معنا که هر وقت از او معجزه خواستند مى‏تواند بیاورد و خدا هم اراده‏اش را عملى مى‏سازد. بر خلاف استجابت دعا و کرامات اولیا که چون پاى تحدى در کار نیست و هدایت کسى وابسته به آن نیست، تخلف آن امکان‏پذیر است و تخلف آن موجب گمراهى دیگران نمى‏شود.[12]

به عبارت دیگر، کرامت یک امر خارق العاده‏اى است که صرفاً اثر قوت روحى و قداست نفسانى یک انسان کامل یا نیمه کامل است، و براى اثبات هدف الهى خاصى نیست و در واقع، معجزه زبان خدا است که شخصى را تأیید مى‏کند ولى کرامت، چنین زبانى نیست.[13]

به هرحال معجزه‏ى همراه با ادعا، مختص نبى است و اگر از شخصى معجزه‏اى سرزد، یا ادعاى نبوت دارد یا ندارد، و اگر دارد، از طریق معجزه‏اش به صدق ادعایش علم پیدا مى‏کنیم؛ چون اظهار معجزه از دست دروغ گو عقلاً قبیح است، و اگر ادعاى نبوت ندارد به نبوتش حکم نمى‏شود؛ زیرا معجزه، ابتداءً بر نبوت دلالتى ندارد و آنچه را که اثبات مى‏کند، صدق ادعا است و اگر ادعا متضمن دعواى نبوت باشد، معجزه دلالت مى‏کند که مدعى در ادعایش راست گو است و لازمه این راست گویى، ثبوت نبوتش خواهد بود.

البته پیامبر قبل از نبوت هم مى‏تواند معجزه کند، اما این از باب "ارهاص" یعنى آماده کردن مردم براى شنیدن دعوت است.[14]

آرى، معجزه فقط بعد از آغاز دعوت پیامبران و همراه با تحدى سرمى‏زند و در غیر این صورت اگر عمل خارق العاده‏اى از پیامبر ملاحظه شود، کرامت شمرده مى‏شود، هرچند که عرفاً همه‏ى کرامات انبیا و ائمه‏ى اطهار(ع) معجزه شمرده مى‏شوند.[15]

اثبات معجزه

اما اثبات معجزه، متوقف بر تبیین دو مسئله است، اقسام معجزات پیامبر(ص)، و وجوه اعجاز قرآن.

اقسام معجزات

معجزه بر دو قسم است: فعلى و قولى

الف) معجزه‏ى فعلى عبارت است از: تصرف در کائنات بر اساس ولایت تکوینى،[16] به اذن خداوند؛ مثل شق القمر[17] و شق الشجر[18] از طرف پیامبر اسلام(ص) و شق الارض[19] و شق البحر[20] در داستان قارون و فرعون از ناحیه‏ى حضرت موسى‏(ع)، و شق الجبل[21] از سوى حضرت، صالح و شفادادن اکمه و ابرص و احیاى مردگان[22] توسط حضرت عیسى(ع) و کندن درب قلعه‏ى خیبر به اعجاز علوى.[23]

ب) معجزه‏ى قولى عبارت است از: کلمات و بیانات خداوند و پیامبر(ص) و ائمه(ع) ‏که حاوى معارف عمیق و حقى هستند که موجب حیرت و ابتهاج عقول عالمیان گشته‏اند.

فرق معجزه فعلی و قولی

در فرق معجزه فعلى و گفتارى باید گفت؛ معجزه‏ى فعلى، هم محدود به زمان و مکان خاصى است و هم براى عوام مى‏باشد؛ چون آنها با محسوسات سر و کار دارند،[24] اما معجزه‏ى قولى، اختصاص به زمان خاصى ندارد و در تمام عصرها باقى و براى خواص مى‏باشد.

البته از معجزات فعلى پیامبر(ص)، تعیین قبله‏ى مدینه مى‏باشد که هنوز هم پابرجا است و پیامبر(ص) بدون این که از آلات نجومى و قواعد هیوى و... استفاده نماید، به سوى کعبه ایستاد و فرمود: "محرابى على المیزاب"؛ محراب من روبروى ناودان خانه خدا است.[25]

اثبات اعجاز فعلى، نیاز به بررسى روایاتى دارد که آن اعجاز را نقل کرده‏اند، اگر آن روایات از نظر سند مورد پذیرش بودند یا قراینی برای صحت وجود داشتند، آن اعجاز را مى‏پذیریم، و گر نه راهى براى اثبات آن نداریم، اگرچه احتمال آن را هم نمى‏توانیم نفى کنیم. البته آن دسته از اعجاز فعلى را که قرآن از پیامبران نقل کرده، بدون شک و تردید مى‏پذیریم. و هم چنین اعجازهاى فعلى که هنوز پابرجا مى‏باشند، مورد قبول خواهند بود.

اعجاز قرآن

سرسلسله‏ى اعجاز قولى، قرآن است و در صدور و عدم تحریف قرآن، کسى نمى‏تواند شک کند و آنچه که مى‏ماند این است که به چه دلیل قرآن معجزه است؟

براى پاسخ گویى به این سؤال، تبیین وجوه اعجاز ضرورى به نظر مى‏رسد؛ یعنى قرآن از جهات مختلف بررسى گردد تا ثابت شود که کلام خدا است.

وجوه اعجاز قرآن[26]

 قرآن از جهات مختلف تحدى کرده است که در ذیل به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

  1. تحدى به فصاحت و بلاغت،[27]
  2. تحدى به عدم اختلاف در معارف ارائه شده،[28] و بدین جهت است که حضرت على(ع) مى‏فرماید: «بعضى از قرآن، ناطق به مفاد بعض دیگر و پاره‏اى از آن شاهد پاره‏اى دیگر است».[29]
  3. تحدى به خبرهاى غیبى،[30]
  4. تحدى به کسى که قرآن بر او نازل شده است.[31]
  5. تحدى به علم،[32]

و ...

قرآن مجید از این طریق اعجاز و حقانیت خود را اثبات مى‏نماید که: شخصى که امى و درس نخوانده است و در محیطى که از اخلاق و معارف و تمدن بشرى، در آن خبرى نبود رشد کرده، نمى‏تواند از پیش خود معارف و اخلاق و قوانین دینى، اعم از عبادت ها و معاملات و سیاست های اجتماعى و... و خلاصه هر آنچه که بشریت بدان محتاج است، به بشریت عرضه کند، به نحوى که صاحبان اندیشه و علوم را به اعجاب وا داشته و از ادراک آن عاجز مانده‏اند. قرآن نه تنها کلیات و مهمات مسائل را متعرض شده است، بلکه از بیان جزئى‏ترین مسائل هم فروگذار نکرده، و عجیب این است که تمام معارفش بر اساس فطرت و اصل توحید بنا شده، به طوری که تفاصیل احکامش بعد از تحلیل به توحید برمى‏گردد و اصل توحیدش بعد از تجزیه به همان تفاصیل بازگشت مى‏کند.

قرآن، هم الفاظش معجزه است و هم معانى نهفته در الفاظش؛ یعنى هم خوب سخن گفته و هم سخن خوب ارائه داده است.[33] و تا حال کسى نتوانست که در برابر تحدى قرآن در زمینه‏هاى مختلف، قد علم کند و لااقل سوره‏اى مانند سوره کوثر بیاورد.

نکته‏اى که در آخر لازم است بدان اشاره گردد، این است که قرآن در کلماتش به طور مطلق تحدى کرده،[34] و فرموده اگر کسى مى‏تواند نظیرش را بیاورد، و نفرمود که اگر مى‏توانید کتابى فصیح و یا بلیغ مثل قرآن و یا کتابى که مشتمل بر چنین معارفى است بیاورید؛ و این مى‏فهماند که قرآن از هر جهتى که ممکن است مورد برترى قرار گیرد، برتر است و این تحدى و تعجیز براى فرد فرد بشر در تمامى اعصار مى‏باشد و اگر کسى توان درک وجوه اعجاز قرآن را ندارد، براى این که اعجاز قرآن بر وى اثبات گردد، باید به صاحبان فهم قوى مراجعه کند، همان ها که عمرى در فهم معارف قرآن تلاش کرده‏اند و خود بر این باورند که قرآن اقیانوسى از معارف است که آنها قطره‏اى از آن را چشیده‏اند.

 


[1]. ر. ک: علامه حلی، کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، تعلیق، تصحیح، حسن زاده آملى، حسن، ص 350 – 353؛ مکارم شیرازی، ناصر، رهبران بزرگ ومسئولیتهاى بزرگتر، ص 119 – 153؛ مطهری، مرتضی، مقدمه‏اى بر جهان بینى اسلامى، 1362، ص 179 - 208، قم، جامعه مدرسین؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 58 – 90؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 1، ص 93 – 140، قم،  دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش؛ حسن زاده آملی، حسن، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 8 - 21، ابن سینا، اشارات، ترجمه، شرح، ملکشاهى، ص 466 - 491، ملا صدرا، شواهد الربوبیة، حواشى، سبزوارى، تعلیق، تصحیح، مقدمه، آشتیانی، سید جلال آشتیانى ص 340 - 349، چاپ دوم؛ ملاصدرا، مبدأ و معاد، ترجمه، الحسینى اردکانى، احمد بن محمد، کوشش، نورانی، عبدالله، ص 538 – 549، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1362ش.

[2]. ر. ک: (مفهوم قانون علیت)، 25482.

[3]. طلاق، 3؛ حجر، 21؛ قمر، 49.

[4]. اعراف، 54؛ بقره، 284؛ حدید، 5؛ نساء، 80؛ آل عمران، 26؛ طه، 50؛ بقره، 255؛ یونس، 3.

[5]. مؤمن، 78.

[6]. صافات، 173؛ مجادله، 21؛ مؤمن، 53.

[7]. ر. ک: بهاء الدین خرمشاهى، جهان غیب و غیب جهان، ص 45 - 83.

[8]. ر. ک: مقدمه‏اى بر جهان بینى اسلامى، ص 189.

[9]. کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، ص 350.

[10]. در داستان سحره فرعون وقتى آنها کار حضرت موسى را دیدند خود فهمیدند که کار حضرت موسى معجزه است؛ چون سحرها بلعیده شدند؛ و لذا به عجز خود اعتراف کردند و... اعراف، آیه 105 - 125.

[11]. ر. ک: رهبران بزرگ و مسئولیتهاى بزرگتر، ص 119 تا 153.

[12]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 82.

[13]. ر. ک: مقدمه‏اى بر جهان بینى، 1- 7، ص 189؛ مطهرى، مرتضی، آشنایى با قرآن، ج2، ص 235 به بعد.

[14]. ر. ک: کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، ص 352.

[15]. همان، ص 353؛  جهان غیب و غیب جهان، ص 46 - 47.

[16]. انسان در اثر انجام اوامر و دستورات الهى به خدانزدیک مى‏گردد و در اثر قرب به خدا از مقام ولایت بهره‏مند مى‏گردد و آنگاه مى‏تواند، مانند خدا در کاینات تصرف کند.

[17]. از جمله معجزات پیامبر(ص) نصف کردن ماه بود.

[18]. علی(ع) در نهج البلاغه، خطبه‏ى قاصعه، معجزه‏ى شق الشجر پیامبر را توضیح مى‏دهد. در باب معجزات پیامبر به کتاب بحار الانوار، طبع کمپانى، چاپ سنگى، ص 105 مراجعه شود.

[19]. قصص، 76 - 81.

[20]. بقره، 50.

[21]. شمس، 11 - 15.

[22]. آل عمران، ص 49.

[23]. شیخ صدوق، امالى، ص 513، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.

[24]. معنای این حرف آن نیست که خواص از آن استفاده نمی کنند، بلکه گاهی مثل ساحران در داستان حضرت موسی(ع) در رأس استفاده کنندگان قرار دارند.

[25]. میر داماد، قبسات، ص 321، چاپ سنگى؛ کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، ص 597 – 598؛ انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 8 - 21.

[26]. ر. ک: دائرة المعارف تشیع، ج 2، ص 265؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 9، ص 363 – 366؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 58 – 90.

[27]. هود، 14؛ یونس، 39.

[28]. نساء، 82؛ زمر، 23.

[29]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 192، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.

[30]. هود، 49؛ یوسف، 102؛ آل عمران، 44؛ مریم، 34؛ روم، 1 – 4؛ فتح، 15؛ انبیاء، 97؛ قصص، 85؛ مائده، 67؛ نور، 55؛ فتح، 27؛ حجر، 329؛ انعام، 65؛ یونس، 47؛ و... .

[31]. یونس، 16.

[32]. نحل، 89؛ انعام، 59؛ نساء، 106؛ فصلت، 42؛ حشر، 7؛ حجر، 9.

[33]. ر. ک: وجوه اعجاز قرآن، 69.

[34]. بقره، 23؛ اسراء، 88.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • آیا خداوند روح انسان را از قسمت پا به سمت حلقوم قبض می‌‌کند؟
    20174 درایه الحدیث 1391/08/14
    ۱. این‌که روح از پایین یعنی از قسمت پا به سمت بالا از بدن انسان خارج می‌شود، در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است؛ مانند: «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ»[1] یعنى جان هنگامی که به حلقوم و گلو رسید و نزدیک ...
  • آیا پیامبر(ص) و امامان(ع) هم شب قدر برایشان مشخص نبود؟
    18558 درایه الحدیث 1392/05/09
    بنابر تحقیق و جست‌وجو؛ سخنی از پیامبر اسلام(ص) نقل نشده است که فرموده باشند از شب قدر اطلاعی ندارند؛ زیرا پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) تا حدودی علم گذشته و آینده نزدشان است،[1] اما بنابر مصالحی در برخی از موارد، همه جزئیات یک حقیقت و ...
  • آیا خون آمدن عضوی از بدن هنگام غسل، غسل را باطل می کند؟
    68943 Laws and Jurisprudence 1389/11/02
    پاسخ حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته) به این شرح است:خیر. فقط باید در حین غسل، بدن نجس باقی نمانده و بر همه جای پوست بدن، آب برسد. پس اگر با فشار دادن عمل خون ریزی برای لحظه ای خون متوقف شود و غسل انجام پذیرد، غسل ...
  • چرا خداوند به مسلمانان توصیه می‌کند که به خدایان دروغین کفار و مشرکان ناسزا نگویند؟
    19452 تفسیر 1396/12/19
    خداوند در قرآن کریم به مسلمانان توصیه می‌کند تا به بت‌ها و خدایان دروغین کفار و مشرکان ناسزا نگویند، به این دلیل که بعد از این ناسزاگویی، کافران نیز واکنش نشان داده و به خدا ناسزا می‌گفتند؛ از این‌رو پروردگار در آن موقعیت زمانی و مکانی، مسلمانان را ...
  • آیا ولایت پیامبران(ع) با هم فرق داشت؟
    8732 نبوت عامه 1396/02/10
    با توجه به این‌که از یک‌سو «ولایت» دارای معانی و درجات مختلفی می‌باشد، و از سوی دیگر «نبوت» نیز دارای درجات و مقامات است؛ لذا دامنه‌ی ولایت انبیا(ع) بر اساس درجات نبوت و مقام‌های معنوی آنان قبض و بسط خواهد یافت. توضیح این‌که: از یک‌سو؛ ولایت از ریشه ...
  • آیا روزه برای مریضی که روزه برایش ضرر دارد واجب است ؟
    28215 Laws and Jurisprudence 1387/03/30
    بر طبق فتوای مراجع تقلید و علمای اسلام، روزه گرفتن بر مریضی که روزه برای او ضرر قابل توجهى‏ دارد واجب نیست.[1] قرآن در این باره می فرماید: "هر کس از شما بیمار یا مسافر باشد تعدادى از روزهاى دیگر را (روزه بدارد)"[2]. اما باید توجه داشت که ...
  • زندگی‌نامه حجیر بن جندب که روز عاشورا در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسید، را بیان نمایید.
    2885 تاريخ بزرگان 1399/06/17
    در برخی منابع کهن که نام شهدای کربلا را ذکر می‌کند از شهیدی به نام حجیر بن جندب یاد می‌کند که روز عاشورا در راه مکتب امام حسین(ع) به شهادت رسید.[1] اما جز این گزارش مختصر، نام وی در دیگر کتاب‌های تاریخی و ...
  • چرا امر به معروف و نهی از منکر واجب شده تا همه خود را موظف بدانند به اجبار مرا به راه راست هدایت کنند؟
    5048 امر به معروف و نهی از منکر 1391/09/08
    بیشترین توصیه‌ای که در مورد امر به معروف و نهی از منکر شده، ناظر به روابط دوستانه‌ای است که میان مؤمنان برای ارتقای معنوی‌شان برقرار است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ ...
  • حروف مشبهة بالفعل چه ویژگی‌هایی دارند؟
    25001 لغت شناسی 1397/08/26
    بر اساس نظر مشهور ادباء، حروف مشبهة بالفعل پنج حرف بوده[1] که بر سر مبتدا و خبر وارد می‌شوند. این حروف عبارت‌اند از: إنَّ، أنَّ، لیت، لکنَّ، لعلَّ. عمل اصلی این حروف، منصوب نمودن مبتدا به عنوان «اسم» و مرفوع نمودن خبر به عنوان ...
  • کیفیت تشریع حجاب در اسلام چگونه بوده است؟
    20971 Laws and Jurisprudence 1389/10/22
    قبل از اسلام زنان براى حضور در اجتماع از پوشش مناسبی برخوردار نبودند. اسلام با ظهور خود، تکلیف این مسئله را معلوم کرد. احکام و محدوده حجاب زنان در آیات سوره های" احزاب" و "نور"  مطرح شده است. دستوراتی که در خصوص زنان در آیات سوره نور آمده ...

پربازدیدترین ها