لطفا صبرکنید
20147
- اشتراک گذاری
آیه مورد سؤال از دو بخش تشکیل شده است. در بخش اول از اطلاق آیه درباره اطاعت از "اولی الأمر" در کنار اطاعت از خدا و رسول (ص) که بدون هیچ قید و شرطی ذکر شده است، عصمت اولی الأمر دانسته می شود؛ زیرا در کلام الهی تمام قیودات برای کلام ذکر می شود و اگر احتمال خطا در اولی الأمر داده می شد، حتماً خداوند متعال اطاعت از او را مقید ذکر می کرد، نه به صورت مطلق، همچنان که درباره اطاعت از والدین این مطلب رعایت شده است و آن جایی که دستورات آنها مخالف اوامر الهی باشد اطاعت استثناء شده است. پس حال که هیچ قیدی زده نشد، معلوم می شود که اولی الأمر نیز همانند رسول معصوم اند. می ماند مصداق اولی الأمر که آن هم با مراجعه به پاسخ سؤال 3057 (سایت: 4302) مطلب روشن می شود. درباره علت ذکر نشدن اولی الأمر در دنباله آیه هم به پاسخ تفصیلی مراجعه شود.
آیه مورد سؤال آیه 59 سوره نساء است. خداوند در این آیه شریفه می فرمایید: "ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را نیز اطاعت کنید، پس هرگاه در امری اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به خدا و پیامبر عرضه دارید، این بهتر و نیک فرجام تر است". [1] همان طور که از ظاهر آیه نیز معلوم است، آیه دو قسمت دارد، در قسمت اول بحث اطاعت از خدا و پیامبر و "اولی الأمر" را مطرح کرده، و در دنباله به بحث محل مراجعه مردم در اختلافات پرداخته است.
در ابتدای آیه، خداوند اطاعت از رسول و اولی الأمر را در کنار اطاعت از خود مطرح نموده است. در این جا دو مطلب دارای اهمیت است:
1. اطلاق آیه در مورد اطاعت از رسول و اولی الأمر
2. مصداق اولی الأمر و تطبیق آن بر امامان دوازده گانه شیعه
اما مطلب نخست:
از این که خداوند به صورت مطلق آن هم بدون هیچ قید و شرطی، بندگان مؤمن خود را به اطاعت پذیری از پیامبر امر کرده است، دانسته می شود، آن چنان که هیچ قیدی برای اطاعت از خدا وجود ندارد و این از بدیهیات است، همچنان است اطاعت از رسولش و اگر احتمال کوچک ترین خطا و اشتباهی از جانب پیامبر می رفت، خداوند حکیم، علیم و دانا نباید این گونه (بدون هیچ قید و شرطی) بندگان خود را مورد خطاب قرار می داد.
از این جا معلوم می شود که پیامبر اکرم (ص) معصوم است و هیچ گونه امر و نهی بر خلاف اوامر و نواهی الاهی ندارد و گرنه معنا نداشت که خداوند به صورت مطلق دستور به اطاعت از او را صادر کند، و حال آن که احتمال دارد از او خطایی سر بزند. پس اطاعت از او عین اطاعت از خدا است و به این مطلب آیه هشتم همین سوره (نساء) اشاره دارد آن جا که می فرماید: "رکس از پیامبر فرمان برد در حقیقت خدا را فرمان برده است". [2]
اگر کمترین احتمالی درباره معصیت پیامبر داده می شد، حتماً خداوند این اطاعت را نیز مقید می کرد، همچنان که درباره فرمان بردن از پدر و مادر چنین شده است، آن جا که می فرماید: "و اگر تو را وادارند تا درباره چیزی که تو را به آن دانشی نیست، به من شرک ورزی، از آنان فرمان مبر". [3]
تا به این جا عصمت پیامبر اثبات شد و البته این نکته مورد اتفاق نظر شیعه و اکثریت اهل سنت است.
از عطف اولی الأمر به رسول آن هم با یک امر و عدم تکرار "اطیعوا" درباره اولی الأمر (بر خلاف تکرار آن برای پیامبر) به خوبی روشن می شود که هر آنچه درباره پیامبر و اثبات عصمتش بیان شد، در مورد اولی الأمر هم صدق می کند و قابل اثبات است. پس اولی الأمر هم باید معصوم باشد و چنین هم هست.
اما مطلب دوم، یعنی مصداق این اولی الأمر و تطبیق آن بر امامان دوازده گانه شیعیان: در این مورد به پاسخ سؤال 3057 (سایت: 4302) مراجعه شود.
در این جا می پردازیم به قسمت دوم آیه، یعنی بحث رجوع به خدا و پیامبر در تنازعات و اختلافات:
سؤالی که در این جا مطرح است این است که چرا با توجه به این که در قسمت نخست، عصمت اولی الأمر ثابت شد و به صورت مطلق امر به اطاعت از او شد، اما در این جا اسمی از او برده نشده است و نفرموده در اختلافات به خدا و رسول و اولی الأمر مراجعه کنید و فقط فرموده در تنازعات به خدا و رسول مراجعه کنید؟
در پاسخ به این سؤال باید چنین گفت:
اولاً: این اشکال بر عده ای از اهل تسنن از جمله، فخر رازی، [4] زمخشری، [5] طبری [6] و... نیز وارد است؛ زیرا اولی الأمر به هر معنایی که باشد این سؤال در موردش مطرح است.
ثانیاً: اگر نزاع در خود اولی الأمر باشد که نمی شود به اولی الأمر رجوع کرد.
پس نیاوردن کلمه اولی الأمر در ادامه آیه دلیل بر عدم عصمت آنان یا عدم لیاقت آنان برای زمام داری امت بعد از رسول نمی باشد.
ثالثاً: این حرف که چون اولی الأمر در ادامه ذکر نشده، پس دلالت بر بطلان عقیده به امامت می کند، حرفی بی اساس است؛ زیرا با بیانی که ما در ابتدای جواب داشتیم، دانسته شد که پیامبر معصوم است، حال در آیه دهم سوره شوری چنین بیان شده است: "درباره هر چیز اختلاف کردید داوریش به خدا ارجاع می شود"، [7] با بیان شما باید در این جا هم بگوییم پیامبر معصوم نبوده که خدا اسمی از او نیاورده است! یا بگوییم اعتقاد به پیامبری او - العیاذ باالله – اعتقادی بی اساس است، و حال آن که هیچ کس چنین سخنی بر زبان نیاورده. به عبارت دیگر، آیه موجود در پرسش نشانگر آن نیست که به امام مراجعه نکنید، به قاضی نروید و ... .
از همه اینها گذشته در آیه 83 سوره نساء بحث رجوع به اولی الأمر هم مطرح شده است، آن جا که می فرماید: "... در حالی که اگر آن را به پیامبر و اولی الأمر بازگردانند، از ریشه های مسائل آگاه خواهند شد ... ". [8] پس در این آیه رجوع به اولی الأمر نیز بیان شده است.
نمایه مرتبط:
منظور از اولی الأمر، 2658 (سایت: 3057) .
[1] . نساء، 59.
[2] . نساء، 8.
[3] . عنکبوت، 8.
[4] . رازی، فخرالدین محمد، مفاتیح الغیب، ج 10، ص 144، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[5] . زمخشری، الکشاف، ج 2، ص 524، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق.
[6] . طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 180، دار المعرفة بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[7] . شوری،10.
[8] . نساء، 83.