جستجوی پیشرفته
بازدید
39430
آخرین بروزرسانی: 1404/02/18
خلاصه پرسش
چرا از بین صفات خداوند تنها صفت عدل، جزء اصول دین شمرده شده است؟
پرسش
چرا در اصول دین از صفت عدل برای خدا استفاده شده و صفت دیگری به کار برده نشده است؟
پاسخ اجمالی

اصول عقاید شیعه شامل توحید، عدل، معاد، نبوت و امامت است. عدل اگرچه جزء صفات الهی است و در عقاید مانند دیگر صفات الهی باید در توحید بحث شود، ولی به جهت اهمیت آن جداگانه ذکر شده است.

علت اهمیت آن این است که صفت عدل باعث جدایی کلامی عدلیه(شیعه و معتزله) از گروه اشاعره می‌شود.

صفتی که نفی یا اثبات آن نتایج متفاوت و متضادی دارد. البته باید گفت اشاعره عدل خداوند را نفی نمی‌کنند، بلکه می‌گویند عدل آن است که خداوند انجام می‌دهد، اگرچه از نظر عقل ظلم باشد!

 

پاسخ تفصیلی

 اصول عقاید مکتب اهل‌بیت(ع) شامل توحید، عدل، نبوت، معاد، و امامت است. همه‌ی مسلمانان در توحید و معاد و نبوت با هم اتفاق دارند، ولی در مسئله‌ی عدل و امامت بین مذهب شیعه دوازده امامی و سایر فرق اسلامی - غیر از معتزله که در مسئله عدل با شیعه متفق است- اختلاف وجود دارد.

عدل اگرچه از صفات خداوند است و در اصطلاح علم عقاید لفظ توحید شامل عدل و دیگر صفات خداوند می‌شود، ولی از آن‌جا که مسئله‌ی عدالت از مسائل مهمی است که سبب جدایی اشاعره و عدلیه(شیعه امامیه و معتزله که قایل به عدل الهی هستند) شده است، و آثار زیادی بر آن بار می‌شود، عدل را به طور جداگانه، بحث کرده و جزء اصول عقاید آورده‌اند. مذاهب اصلی کلامی جهان اسلام به سه دسته‌ی اشاعره، معتزله و شیعه تقسیم می‌شوند. معتزله و شیعه را چون قایل به عدل الهی هستند «عدلیه» می‌خوانند.[1]

معنای عدل

اعتقاد به عدل از شعب اعتقاد به حسن و قبح عقلی است.[2] عدلیه معتقدند که افعال صرف نظر از انتساب تکوینی و تشریعی آنها به خدای متعال، متصف به حسن و قبح است. و عقل انسان تا حدودی می‌تواند جهت حسن و قبح افعال را درک کند؛ یعنی خداوند کار قبیح انجام نمی‌دهد. این بدان معنا نیست که -العیاذ بالله- به خدا فرمان دهد و امر و نهی کند، بلکه به این معنا است که صدور کار قبیح از خداوند متعال محال است. البته نظرات معتزله در این میان دارای ضعف‌هایی است که در جای خود باید بررسی شود. «ولی عقیده‌ی شیعه با تبعیت از معصومین همین است».[3]

با این توضیح عدل از صفات ثبوتیه کمالیه خداوند است،[4] یعنی خداوند ظلم نمی‌کند و فعل قبیح و مخالف عقل سلیم انجام نمی‌دهد.[5] عدلیه با قاعده‌ی حسن و قبح عقلی بعضی از قواعد کلامی مانند قاعده لطف را با وجوب شکر منعم، مسئله جبر و اختیار و نتیجه‌ی آن‌را ثابت کرده‌اند.[6]

اشاعره، تاریخ و عقاید

اشاعره به طرفداران «ابوالحسن اشعری» که از اهالی بصره بود، اطلاق می‌شود، وی سال‌ها جزء شاگردان برجسته‌ی ابوعلی جبائی(شیخ معتزله) بود؛ اما از استادش کناره گرفت و مذهب کلامی جدیدی را تأسیس کرد. بزرگ‌ترین اختلافی که باعث جدا شدن وی از معتزله شد، بحث عدل و خلق قرآن است. این جدایی در سال 300 هـ اتفاق افتاد.[7] شیوه‌ی اشعریان در مقابل روش معتزله که شیوه‌ی برهان و کلام بود طریقه‌ی «اهل‌سنت» را تأیید و تقویت نمود.

در بیشتر بلاد اسلام، مذهب عامه‌ی اهل‌سنت و جماعت، مذهب اشعری است.[8]

در رشد این مکتب کلامی و استیلاء بر دیگر مذاهب اهل‌سنت اغراض سیاسی بی‌تأثیر نبوده است. فشار حکومت عباسی بر معتزله و عقل‌گراها از زمان متوکل تا زمان مقتدر که بین سال‌های 295 تا 320 حکومت کرد ادامه داشت. در همین فاصله(295 تا 320) بود که ابوالحسن اشعری از مکتب اعتزال توبه کرد و به مسلک اهل‌حدیث وارد شد، عقیده‌ای که مورد قبول و تأثیر خلفای عباسی و بعد از آن پادشاهان سلجوقی بود.[9]

عقائد اشاعره

ابوالحسن اشعری کلام خود را بر چهار رکن و هر رکن را بر ده اصل پایه‌ریزی کرد که به بعضی از اصول مربوط با بحث خودمان اشاره می‌کنیم:[10]

  1. خداوند خالق افعال بندگان است.
  2. خداوند می‌تواند تکلیف به مالایطاق کند؛ یعنی فعلی که عقلاً قبیح است را انجام دهد.
  3. خداوند می‌تواند مردم بی‌گناه را عذاب کند.
  4. در صورت نبودن امام واجد شرایط اطاعت از احکام سلطان وقت لازم است.
  5. صاحب گناه کبیره اگر بدون توبه از این عالم برود، حکم او با خدا است. یا خداوند او را به رحمت خویش می‌آمرزد، یا به شفاعت پیامبرش برساند.
  6. 6. آنان همچنین می‌گویند: در عقل چیزی که دلالت بر حسن و قبح اشیاء داشته باشد وجود ندارد، بلکه آنچه را شرع نیکو بداند حسن و نیکو، و آنچه را شرع زشت بداند قبیح و زشت است؛ یعنی خداوند می‌تواند (و قبیح نیست) که شخص مطیع را در آتش جهنم بیندازد و مخلد در آن کند، یا شخص گناه‌کار را داخل بهشت نماید. همه‌ی این التزامات باطل و تأثیرگذار در زندگی فردی و اجتماعی که از نفی حسن و قبح عقلی و بالتبع نفی عدل الهی سرچشمه می‌گیرد باعث شد برای تأکید این مطلب علمای مذهب اصل عدل الهی را جزء اصول عقاید ذکر نمایند.

گفتنی است که اشاعره عدل خدواند را نفی نمی‌کنند؛ اما عدل در کلام آنان یعنی آن چیزی که خدا انجام می‌دهد و عقل هیچ راهی به تشخیص آن ندارد.


[1]. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، ص 161، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ چهارم، 1379ش.

[2]. سبحانى‏، جعفر، الملل و النحل‏، ج 2، ص 294، قم، موسسة النشر الاسلامى- موسسة الامام الصادق ع‏، چاپ گوناگون‏.

[3]. آموزش عقائد، ص 162.

[4]. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، تلخیص، ربانی گلپایگانی، علی، ص 161، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ یازدهم، 1428ق.

[5]. آل کاشف الغطاء، محمد حسین، اصل الشیعة و أصولها، ص 74 - 75، بیروت، مؤسسة الأعلمی‏، چاپ چهارم، 1413ق.

[6]. همان، ص 75.

[7]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 54، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1372ش.

[8]. همان، ص 56.

[9]. همان، ص 56؛ الملل و النحل‏، ج 2، ص 31 – 32.

.[10] فرهنگ فرق اسلامی، ص 56 - 58.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها