لطفا صبرکنید
87386
- اشتراک گذاری
مردمى که به دین اسلام ایمان نیاوردهاند، دو گروهاند:
- گروهى که اصطلاحاً به جاهل مقصر و کافر معروفاند؛ یعنى اسلام به آنها رسیده و به حقانیت آن پى بردهاند، اما با لجاجت و سرکشى حاضر به پذیرش حق نیستند. این گروه مستحق عذاب و خلود در آتشاند.
- گروهى که اصطلاحاً به جاهل قاصر معروفاند؛ یعنى یا اسلام و پیام آن به آنها نرسیده و یا بسیار ناقص و غیر واقعى به آنها عرضه شده است، به گونهای که اسلام را در ردیف ادیان هند و چین و حداکثر یهودیت و مسیحیت میپندارند، چنین افرادى به دلیل صداقت در دین و آیین خود اهل نجات هستند.
اسلام دین حقى است که مورد پذیرش و تأیید عقل سلیم بوده، و دینى آسان و در دسترس است که دستیافتن به حقیقت آن امرى ممکن و آسان است، و براى دستیافتن به این حقیقت، دو حجت «ظاهر و باطن»؛ یعنى «پیامبران و اولیاى الهى و عقل» به انسان داده شده است.[1]
اسلام با پلورالیزم دینى در تضاد کلى قرار دارد؛ زیرا پلورالیزم مبتنى بر این اصل است که عقاید گوناگون مساوى هستند و مسلمان و هندو و مسیحى و یهودى و... از شأن و منزلت مساوى برخوردارند و دلیلى بر بطلان هیچ عقیدهاى وجود ندارد؛ زیرا حقیقت دست نیافتنى است و دین هم امرى نسبى است که کاملاً مضمونى شخصى دارد و نه تنها حقیقت و محتواى آن دستنیافتنى است و فقط هر کس برداشت خود را از دین دارد، بلکه حقایق متعدد و راههاى فراوان و درست براى وصول به نجات و رستگارى وجود دارد.
چنین نظرى با دین اسلام که مجموعه اصول اعتقادات و فروع عملى و شرعى و اخلاقى است، کاملاً ناسازگار است.[2] با این وجود اسلام از نوعى تکثر سخن گفته و آن تکثر در مقام عمل؛ یعنى روادارى و مدارا با کسانى است که از حقیقت اسلام دو رهستند. به عبارت دیگر، مردمى که به دین اسلام ایمان نیاوردهاند، دو گروهاند:
- گروهى که اصطلاحاً به جاهل مقصر و کافر معاند معروفاند؛ یعنى اسلام به آنها رسیده و آنان به حقانیت آن پى بردهاند، اما با لجاجت و سرکشى حاضر به پذیرش حق نیستند. اینگونه افراد کافر معاند و مستحق عذاب دوزخاند؛ زیرا حق و حقیقت را شناخته و به سوء اختیار خود و با علم و عمد با آن مخالفت میکنند. چنین گروهى که میتوانستند اهل نجات باشند، هر چند هم در ظاهر رفتار خوبى داشته باشد؛ چون حق را پوشانده و با حقیقت، عناد و لجاجت ورزیدهاند راه نجات را بر خود بسته، در نتیجه جایگاه خویش را انتخاب کردهاند.
- گروهى که اصطلاحاً به جاهل قاصر معروفاند؛ یعنى یا اسلام و پیام آن به آنها نرسیده، و یا بسیار ناقص و غیر واقعى به آنها عرضه شده است، به گونهای که اسلام را در ردیف ادیان هند و چین و حداکثر یهودیت و مسیحیت میپندارند.
روشن است که این گروه، چه در مناطق دور افتاده زمین زندگى کنند و چه در قاره اروپا و آمریکا و مهد تمدن باشند؛ چون در عدم ایمان خود مقصر نیستند، به عذاب جهنم گرفتار نمیشوند؛ زیرا عذاب، گرفتارى گناهکاران تقصیر کار است و کسانى که پیام اسلام و حقانیت آن به آنها نرسیده یا غیر واقعى رسیده است، علم به حقانیت دین اسلام ندارند و در عدم پذیرش، خود مقصر نیستند، تا گناهکار محسوب شوند.
متأسفانه چنان تبلیغات خلاف علیه اسلام زیاد است که هر گونه آزاداندیشى و حقیقتبینى را از بسیارى از مردم گرفته است، به گونهاى که نمیتواند حق را از باطل تشخیص دهند. واقعیت این است که علیرغم پیشرفتهاى سریع مادى، انسان معاصر از نظر معنویت پسرفته است و عامل آن نیز استکبار جهانى و رسانههاى تبلیغى و هنرى آن است که با تمام قوا در صدد تغییر و تحریف حقیقتاند. بنابراین، مردم بسیارى حتى در مهد تمدن، از اسلام و مکتب حیاتبخش اهلبیت(ع) بیخبر ماندهاند و از آن بدتر، اطلاعات نادرست و غیر واقعى از اسلام به آنها داده شده، به گونهاى که دین رحمت و محبت و عدالت، دین خشونت و ظلم و ناعدالتى معرفى گردیده است.
بنابر نظر اسلام چنین افرادى اگر در دین و آیین خود - آنچه مبتنى بر فطرت است - صادق باشند؛ مثلاً از دروغ بپرهیزند و به کارهاى خلاف انسانیت تن در ندهند، اهل نجات میباشند و به رحمت الهى امیدوارند.
این بحث درباره دانشمندان موحد و خداشناس که اسلام به آنها درست معرفى نشده و اهلسنت که حقیقت تشییع براى آنها تبیین نشده است، نیز صادق است.
به طور خلاصه؛ هر کسى که حقیقت به او نرسیده باشد و او نیز در این حقیقت مقصر نباشد، مستحق دوزخ نیست؛ زیرا دوزخ جایگاه گنهکاران است، نه کسانى که به حقیقت نادان هستند.[3]
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 25، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. براى بحث تفصیلى درباره پلورالیزم دینى، ر. ک: فصلنامه کتاب نقد، شماره 4، پائیز 76، تحت عنوان پلورالیزم دینى و تکثرگرایى؛ گفتوگو با دکتر لگنهاوزن تحت عنوان «مفهوم نبوت را خراب نکنیم»؛ مقاله «آیت الله جوادى آملى و پلورالیزم دینى»؛ نصرى، عبدالله، یقین گمشده، انتشارات سروش، مصاحبه با هادى صادقى ص 319 - 427.
[3]. مطهرى، مرتضى، عدل الهى، بخش هشتم، ص 319 – 427، تهران، اسلامى؛ فصلنامه کتاب نقد، قراملکى، محمد حسن، مقاله «کافر مسلمان و مسلمان کافر».