لطفا صبرکنید
69319
- اشتراک گذاری
موضوع ازدواج عمر با ام کلثوم، اگرچه در ظاهر یک مسئله دینی و شرعی بوده، امّا در طول تاریخ ابزار و وسیله سیاسی برای بیان رضایت امام علی(ع) به خلافت عمر بن خطاب قرار گرفته است؛ از اینرو، این قضیه مانند بسیاری از موارد تاریخی از دستخوش سیاستمداران در امان نبوده است.
موضوع ازدواج عمر با ام کلثوم معرکه آرا است. برخی این مسئله را از اساس رد کردهاند، بعضی نیز اصل ازدواج را پذیرفتهاند، امّا بر این باورند با توجه به اینکه در زمان ازدواج، ام کلثوم بچه بود، پیش از زفافشان عمر کشته شد. همچنین اختلاف روایات مربوط به ازدواج عمر با ام کلثوم از جهت متن و سند به حدی است که انسان را به شک میاندازد و نمیتوان به آن اعتماد کرد.
موضوع ازدواج عمر[1] با امّ کلثوم[2] گرچه در ظاهر یک مسئله دینی و شرعی است، امّا در طول تاریخ ابزار و وسیله سیاسی برای بیان رضایت امام علی(ع) به خلافت عمر بن خطاب، قرار گرفته است؛[3] از اینرو، این قضیه مانند بسیاری از موارد تاریخی از دستخوش سیاستمداران در امان نبوده است.
پیرامون موضوع ازدواج عمر با امّ کلثوم اختلافاتی وجود دارد:
یک. برخی اصل این ازدواج را پذیرفتهاند، امّا بر این باورند با توجه به اینکه در زمان ازدواج، امّ کلثوم سن کمی داشت و بچه بود، عمر پیش از سن بلوغ امّ کلثوم کشته شد و در نتیجه زفافی رخ نداد.[4]
دو. تعدادی نیز بر این باورند که امّ کلثوم دو فرزند به نامهای زید و رقیه، از عمر داشته است.[5]
سه. برخی نیز این مسئله را از اساس ردّ کردند و معتقدند اصلاً چنین جریانی اتفاق نیفتاده است.[6]
در اینجا به نقل برخی از این دیدگاهها بسنده میشود:
- هشام بن سالم از امام صادق(ع) نقل میکند که آنحضرت فرمود: «زمانى که عمر بن خطاب از امّ کلثوم خواستگارى کرد، امیرمؤمنان(ع) به او فرمود: امّ کلثوم، خردسال است. سپس عمر با عباس ملاقات کرد و به او گفت: من چگونهام، آیا مشکلى دارم؟ عباس گفت: تو را چه شده است؟ عمر گفت: از برادر زادهات دخترش را خواستگارى کردم، دست رد بر سینهام زد، قسم به خدا چشمه زمزم را پر خواهم کرد، هیچ کرامتى را براى شما نمیگذارم؛ مگر اینکه آنرا از بین ببرم، دو شاهد بر میانگیزم که او سرقت کرده و دستش را قطع خواهم کرد. عباس به نزد امام علی(ع) آمد، او را از ماجرا با خبر ساخت و از او درخواست کرد که تصمیم در اینباره را بر عهده او نهد، حضرت علی(ع) نیز مسئله ازدواج را به عهده عباس گذاشت».[7] و بعد از مرگ عمر بن خطاب، حضرت علی(ع) او را به منزل خویش برگرداند.[8] همچنین در برخی منابع اهل سنت آمده وقتی امام علی(ع) فرمود: «امّ کلثوم، خردسال است»، عمر به او گفت: «به خدا سوگند بهانه و درد تو این نیست و خود میدانیم که چه دردى دارى»؛[9] عمر ضمن خواستگارى با گفتن این جمله، این گونه به امام علی(ع) بیاحترامی و جسارت میکند و تعریض میزند.
- علامه مجلسی گزارش میدهد: «نوبختی از علمای قدیمی شیعه(زمان غیبت صغرا) میگوید: ام کلثوم در موقع ازدواج با عمر، صغیره و بچه بود و قبل از اینکه به سن بلوغ برسد عمر از دنیا رفت».[10]
- ابن سعد در بیان فرزندان عمر از زید و رقیه خبر میدهد که مادرشان ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب است.[11]
از امام باقر (ع) نقل شده است: «امّ کلثوم دختر علی(ع) و فرزندش زید پسر عمر بن خطاب در زمانی از دنیا رفتند که روشن نشد کدامیک از آن دو زودتر فوت کردند، هیچکدام از آن دو از همدیگر ارث نبردند و بر هر دو با هم نماز گزاردند».[12]
این خبر به جهت مخالفتش با برخی از اصول شیعه، ضعیف شمرده شده است.[13]
- قضیه ازدواج عمر با ام کلثوم؛ در صحیح بخاری، صحیح مسلم، مسند احمد بن حنبل، مسند بزاز و معاجم طبرانی (معجم کبیر، اوسط و صغیر ) نیامده است.
- اختلاف روایات مربوط به ازدواج عمر با ام کلثوم به حدی است که انسان را به شک میاندازد؛ مثلاً برخی روایات میگوید: ام کلثوم برای عمر تنها زید را به دنیا آورد[14]و برخی رقیه را هم اضافه میکنند[15] و برخی از فاطمه دختر عمر از ام کلثوم خبر میدهند.[16] یا اینکه در برخی روایات آمده وقتی عمر از امام علی(ع)، امّ کلثوم را خواستگاری کرد، علی(ع) کوچکی او را بهانه کرد، در برخی دارد که علی بن ابی طالب فرمود: من او را برای فرزندان جعفر برادر خود گذاشتهام.[17]
- در متن برخی از این روایات آمده که عمر به مهاجران گفت: «رفئونی»؛ یعنی به من تبریک بگویید. این در حالی است که پیامبر اکرم(ص) از آن نهی کرده بود؛ در مسند احمد آمده است: سالم بن عبدالله گفت: عقیل بن ابی طالب با زنی ازدواج کرد و وقتی نزد ما آمد ما به او با کلمه «الرفاء و البنین» تبریک گفتیم. عقیل گفت: ساکت باشید. نگویید: «بالرفاء و البنین» که این از رسوم جاهلیت است و رسول خدا(ص) از آن نهی کرده است و گفت: به جای آن بگویید: «بارک الله فیک و بارک لک فیها».[18]
- در برخی روایات آمده که ام کلثوم با فرزندش زید در زمان معاویه در یک روز از دنیا رفت؟![19] در حالیکه در برخی از منابع تاریخی و مقاتل آمده است که؛ ام کلثوم فرزند حضرت علی(ع) در زمان یزید در واقعه کربلا حضور داشت، و جزو اسیران بود[20] و خطبهای هم بیان فرمود.[21]
- در برخی منابع از اهل سنت آمده: ام کلثوم بعد از عمر با عون بن جعفر بن أبی طالب و بعد از مرگ او با محمد بن جعفر و بعد از مرگ او با عبدالله بن جعفر ازدواج کرد؟![22] در حالیکه در برخی منابع دیگر نقل شده: عون بن جعفر و محمد بن جعفر در تستر (شوشتر) در زمان عمر به شهادت رسیدند.[23] البته اگر جنگ تستر، همان جنگی باشد که در زمان عمر رُخ داد.
بر این اساس، نمی توان به صورت قطعی ازدواج عمر با ام کلثوم را ثابت کرد؛ زیرا هم راویان آن متهم به کذب و ضعف و جعل هستند و هم از نظر متنی دارای اشکالات زیادی است.[24]
[1]. «زندگینامه و شخصیت عمر، خلیفه دوم»، 41911؛ « بدعتهای خلیفه دوم»، 53893.
[2]. «زندگینامه امکلثوم دختر امام علی(ع)»، 69201؛ «علت بیان نکردن فضایل ام کلثوم از رسانه ها»، 16598.
[3]. ر.ک: آمدى، سیف الدین، أبکار الأفکار فی أصول الدین، تحقیق: محمد مهدى، احمد، ج 5، ص 72، دار الکتب، قاهره، 1423ق.
[4]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج 3، ص 304، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛
[5]. ر. ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 2، ص 190، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق؛ عبد الجبار، قاضی، تثبیت دلائل النبوة، ج 1، ص 246، قاهره، دار المصطفى، شبرا، بیتا؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 8، ص 465، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[6]. شبّر، جواد، ادب الطف أو شعراء الحسین (علیه السلام)، ج 1، ص 76، بیروت، دار المرتضی، چاپ اول، 1409ق.
[7]. ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 346، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[8] . همان، ج 6، ص 115.
[9]. «فقال: إنک و الله ما بک ذلک و لکن قد علمنا ما بک». ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 8، ص 339، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[10] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 42، ص 91، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[11]. الطبقات الکبرى، ج 8، ص 338.
[12]. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، محقق، موسوی خرسان، حسن، ج 9، ص 362 – 363، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[13]. اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان، محقق، مصحح، عراقی، آقا مجتبی، اشتهاردی، علیپناه، یزدی اصفهانی، آقا حسین، ج 11، ص 530، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
[14]. «و قد تزوج عمر بن الخطاب فی أیام ولایته بأم کلثوم بنت على بن أبى طالب من فاطمة ... فولدت له زید ابن عمر بن الخطاب»؛ ابن کثیر دمشقی، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 5، ص 309، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[15]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ج 2، ص 190، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق؛ عبد الجبار، قاضی، تثبیت دلائل النبوة، ج 1، ص 246، قاهره، دار المصطفی، شبرا، بیتا؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 8، ص 465، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[16]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ج 1، ص 428، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[17]. الطبقات الکبرى، ج 8، ص 338.
[18]. شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند احمد، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 3، ص 260، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق.
[19]. أنساب الأشراف، ج 1، ص 402؛ مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 5، ص 92، بورسعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.
[20]. مغربی، قاضى نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 3، ص 198، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[21]. سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 154، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش؛ ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الأحزان، ص 88، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ سوم، 1406ق.
[22]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمرى، عمر عبد السلام، ج 3، ص 45، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق؛ انساب الاشراف، ج 2، ص 190.
[23]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 3، ص 1247، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق؛ ابن اثیر، أبو الحسن علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 14، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛ الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 619.