لطفا صبرکنید
32234
- اشتراک گذاری
آیات قرآن، روایات و دلایل عقلی بر این اتفاق دارند که وقتی انسانها به بهشت یا جهنم رفتند، دیگر مرگی وجود ندارد.
قرآن کریم از یکسو قیامت را یوم الخلود(روز جاودانگی) نامیده است، و از سوی دیگر بهشتیان را به صفت خالدین(جاویدان) توصیف نموده است. در روایات نیز آمده است که به بهشتیان و جهنمیان خطاب میشود: جاودان هستید پس مرگی نیست: «یا اهل الجنة خلود فلاموت و یا اهل النار خلود فلا موت» و مرگ را به صورت گوسفندی در نزد آنها میآورند و سر میبرند. اما از نظر عقلی؛ چون نفس انسان مجرد است و هر مجردی فنا ناپذیر است، پس انسانها پس از رفتن به بهشت یا جهنم، مرگی نخواهند داشت.
در قیامت کبرا که عالمی است پس از عالم برزخ همهی انسانها از اولین تا آخرین جمع شده، و وارد مرحلهی جدیدی از زندگی و حیات میشوند؛ و به پاداش و یا جزای اعمال و رفتار زندگی دنیایی خود میرسند.[1]
آیات قرآن، روایات و دلایل عقلی بر این اتفاق دارند که در قیامت کبرا(پس از رفتن انسانها به بهشت یا جهنم)، مرگ وجود ندارد.
اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم.
خلود از نگاه قرآن
قرآن قیامت رابه هفتاد اسم میخواند که هر کدام به یک جنبه و خصوصیت آن اشاره دارند؛ مثلاً از آن جهت که همهی انسانها و موجودات در آن محشور میشوند روز حشر نام دارد،[2] و از آن جهت که همیشگی است و مرگ در آن راه ندارد «یوم الخلود» نام دارد.[3]
علاوه بر این قرآن، بیش از 70 بار، اهل بهشت و جهنم را با صفت خلود و جاودانگی نام میبرد که برای نمونه دو آیه قرآن را بیان میکنیم:
«آرى، کسانى که کسب گناه کنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشاند و جاودانه در آن خواهند بود».[4]
«و آنها که ایمان آورده، و کارهاى شایسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتاند و همیشه در آن خواهند ماند».[5]
خلود در روایات
در روایات هم بیان شده است که در قیامت مرگ وجود ندارد؛ از جمله علامه مجلسی در جلد هشتم بحار الانوار(باب 26) احادیث متعددی نقل میکند که مرگ را به صورت گوسفندی در مقابل اهل بهشت و جهنم سر میبرند؛ از جملهی آنها روایتی است از پیامبر(ص) که فرمود: وقتی خداوند اهل بهشت را وارد بهشت و اهل جهنم را وارد جهنم کرد، مرگ مانند گوسفندی آورده میشود و در جلوی چشم آنها، آنرا ذبح میکنند؛ بعد منادی ندا میدهد: «یا اهل الجنة خلود فلا موت، یا اهل النار خلود فلا موت»؛[6]یعنی در قیامت دیگر مرگی وجود ندارد، بلکه خلود و جاودانگی است.[7]
خلود از نظر عقل
اما از نظر عقلی چون نفس انسان مجرد است و هر مجردی فنا ناپذیر است؛ لذا انسانها پس از رفتن به بهشت یا جهنم مرگ نخواهند داشت.
برخی از دلایل حکما و متکلمان بر تجرد نفس:
- نفس کلیات را ادراک میکند، و کلی مجرد است؛ پس محل آن هم باید مجرد باشد.
- نفس بر اموری قدرت دارد که جسمانیات بر آن قدرت ندارند مانند تصور امور غیر متناهی.
- ما وقتی مشاهده میکنیم که همهی مدرکات حواس را یک چیز ادراک میکند، این دلیل بر تجرد نفس است؛ زیرا حواس از مدرکات یکدیگر خبر ندارند. مثلاً چشم، سفیدی جسمی مانند قند را میبیند، ولی از طعم آن خبر ندارد؛ و یا اگر چیزی را که ندیدهایم در دهان بگذاریم، مزهی آنرا درک میکنیم، ولی رنگ آنرا نمیبینیم؛ پس معلوم است در درون ما یک چیز مجرد کلی وجود دارد که همهی اینها را ادراک میکند.
- نیروهای جسمانی در اثر به کارگیری فرسوده میشوند، ولی قوهی نفس بر خلاف آن است؛ زیرا کثرت تعقلات آنرا نیرومند میکند پس نفس از سنخ جسم نیست و مجرد است.[8]
- دلیل دیگر بر تجرد نفس، وحدت شخصیت است. بدن تغییر میکند ولی یک امر ثابتی در همهی این تغییرات وجود دارد که به آن نفس میگوییم. و این نفس در اثر تغییر ماده تغییر نمیپذیرد؛ لذا از ماده مجرد است.[9]
البته عدهای هم مخالفاند، و روح را مادی و با مغز یکی میدانند، ولی دلایل آنها فقط ارتباط سلولهای مغزی را با ادراک اثبات میکنند، نه اینکه مغز انجام دهندهی آن ادراک کلی باشد.
بنابراین مسئلهی بقای روح رابطهی نزدیکی با استقلال و تجرد روح دارد؛ زیرا اگر مجرد باشد بعد از مرگ میتواند باقی باشد.
گفتنی است که دلایل فنا ناپذیری مجردات از مباحث فلسفی است، که برای اطلاع از آنها باید به کتابهای فلسفه، مراجعه کرد.
[1]. عالم برزخ شخصی است و هر فرد وقتی مرد وارد برزخ میشود، قیامت کبرا مربوط به جمع است؛ یعنی همهی افراد عالم یک مرتبه محشور میشوند. ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 2، ص 525، صدرا.
[2]. «وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمیع». انعام 128.
[3]. «ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُود». ق، 34.
[6]. «وَ رَوَى مُسْلِمٌ فِی الصَّحِیحِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ قِیلَ یَا أَهْلَ الْجَنَّةِ فَیُشْرِفُونَ وَ یَنْظُرُونَ وَ قِیلَ یَا أَهْلَ النَّارِ فَیُشْرِفُونَ وَ یَنْظُرُونَ فَیُجَاءُ بِالْمَوْتِ کَأَنَّهُ کَبْشٌ أَمْلَحُ فَیُقَالُ لَهُمْ تَعْرِفُونَ الْمَوْتَ فَیَقُولُونَ هُوَ هَذَا وَ کُلٌّ قَدْ عَرَفَهُ قَالَ فَیُقَدَّمُ وَ یُذْبَحُ ثُمَّ یُقَالُ یَا أَهْلَ الْجَنَّةِ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ وَ یَا أَهْلَ النَّارِ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ قَالَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ الْآیَة». ر. ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ص 344 – 345، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[7]. البته این به آن معنا نیست که هر کس وارد جهنم شد تا ابد در آن بماند، بلکه خلود در جهنم مخصوص عدهای خاص است.
[8]. ر. ک: شعرانی، میرزا ابو الحسن، ترجمه شرح الاعتقاد، ص 242 - 262.
[9]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، بحث معاد، ج 5، ص 287، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1377ش.