لطفا صبرکنید
20957
- اشتراک گذاری
برخی معتقدند که نظریه تکاملی داروین که تبیین خاصی از نظم موجود در مخلوقات ارائه میدهد، دیدگاه توحیدی را زیر سؤال میبرد و لازم نیست دیگر برای نظم موجود در مخلوقات ناظمی حکیم، دانا و با شعور فرض کنیم.
این نظریه به چند دلیل پذیرفتنی نیست.
یک. نظریه داروین چیزی جز این را بیان نمیکند که موجودات زنده پیچیدهتر، از موجودات زنده سادهتر حاصل شدهاند. اما در مورد منشأ موجودات ساده چیزی بیان نمیکند.
دو. اگر درستی نظریه داروین اثبات شود، باز هم این نظریه نمیتواند نظریه وجود ناظمی الاهی را باطل کند؛ به دلیل این که طرفداران نظریه ناظم الاهی دراین صورت می توانند جواب دهند که چنین ناظم حکیم و علیمی برای خلق جهان و موجودات پیچیده آن، طرح بلند مدت داشته است و باید موجودات پیچیده به تدریج و در طی یک فرایند تکاملی به وجود میآمدند.
سه. ازسوی دیگر دیدگاه داروین فقط یک فرضیه به اثبات نرسیده است و مخالفان زیادی دارد و با بسیاری از نظریات علمی هم سازگار نیست.
بنابر این به اعتقاد ما، نظریه تکامل انواع که در مورد خلقت آدم ابوالبشر مورد تأیید قرآن نیست، بر فرض پذیرش، منافاتی با برهان نظم ندارد.
برخی معتقدند که نظریه تکاملی داروین که تبیین خاصی از نظم موجود در مخلوقات ارائه میدهد، دیدگاه توحیدی را زیر سؤال میبرد و لازم نیست دیگر برای نظم موجود در مخلوقات، ناظمی حکیم، دانا و با شعور فرض کنیم. بنابر نظریه تکاملی، ساختارهای پیچیده موجودات زنده امروزی در اثر یک فرایند طبیعی محض از موجودات سادهتری به وجود آمدهاند. دو عامل «جهش یاموتاسیون» و «ازدیاد نسل» نقش اساسی در این فرایند داشتهاند. جهش هنگامی اتفاق میافتد که کودک با والدین خود چنان تفاوت یابد که بتواند این دگرگونی را به نسل های آینده انتقال دهد و آنها هم به نسل های بعد و ... . عامل دوم هم این گونه مؤثر است که اگر تولید مثل موجودات بیش از ظرفیت محیط باشد، در این صورت برای ذخیره غذای موجود رقابت شدیدی در میگیرد و در نتیجه هر نوعی از موجودات که در تأمین غذا از دیگر انواع قویتر باشد، شانس بیشتری برای ادامه حیات پیدا می کند و خصوصیات خود را به نسل بعد خود منتقل میکند. در نتیجه ما مجموعه ای از عوامل طبیعی را داریم که با عملکرد آنها جهان زنده پیوسته در جهت سازگاری بیشتر متحول میشود. [1]
به نظر می رسد نظریه تکامل، حوزه دین را در غرب از چند جنبه با تعارض رو به رو کرده است.
الف. تعارض ظاهری نظریه تکامل با مسئله خدا شناسی. آنچه در غرب میان عالمان دین به عنوان مهم ترین برهان بر وجود خالق مدبّر ذی شعور و هدف دار هستی رواج داشت، برهان نظم بود.
طبق این برهان، نظم حاکم بر جهان هستی، علاوه بر آن که وجود سازنده ای را برای جهان و موجودات آن اثبات می کند، قدرت تدبیر، شعور و هدف دار بودن را نیز برای آن خالق به اثبات می رساند. اما نظریه تکامل، به ظاهر، فعل و انفعالات فاقد شعور طبیعت را علت ظهور انواع موجودات جهان قلمداد می کرد و در نتیجه مدبّرانه و هدف دار بودن خلقت را به کلی کنار گذاشت.
اگر چه حادترین موضع تعارض نظریه تکامل با اندیشه های دینی در همین بعد نهفته است، اما به نظر می رسد این امر ناشی از عدم تقریر صحیح برهان نظم باشد. در صورتی که برهان نظم آن گونه که در میان متکلمان مسلمان رایج است تقریر شود، از هر گونه برخوردی از ناحیه نظریه تکامل، مصون خواهد بود.
نکته: آنچه شایان توجه است، این است که بین اعتقاد به وجود خدا و این نظریه ملازمه ای وجود ندارد؛ یعنی اثبات خدا تنها بر پایه برهان نظم بنا نشده است.
ب. تعارض ظاهری نظریه تکامل با منزلت قدسی انسان
در نظریه های دینی غرب، انسان به عنوان هدف عالی آفرینش که همه هستی برای برآوردن حاجات و آمال او ایجاد شده بود. در این دیدگاه انسان تافته جدا بافته ای بود که با اراده خداوند و با هدف پیوستن به او پا به عرصه وجود گذاشته بود و سایر مخلوقات نیز در جهت رسیدن او به این هدف بسیج شده بودند. اکنون نظریه تکامل با طرح این موضوع که همه موجودات جهان از جمله انسان در روندی تکاملی و در پرتو فعل و انفعالات فاقد شعور طبیعت ظهور کرده اند، کرامت قدسی و جایگاه منحصر به فرد انسان را به کلی مخدوش ساخته، موقعیت انسان را تا سطح سایر موجودات هستی تنزل داده بود. این بعد از تعارض بیشتر از آن جا ناشی می شد که دو طرف دعوا یعنی تجربی مسلکان طرفدار تکامل و پیروان تعالیم کتب مقدس، پیشینه وجودی انسان را در مقام و منزلت کنونیش دخالت می دادند. در حالی که فرض دیگری که به کلی مورد غفلت هر دو طرف قرار داشت، آن بود که انسان به عنوان موجودی صاحب عقل و قدرت تفکر، در جهان هستی دارای موقعیت ممتازی است و پیشینه وجودیش (محصول تکامل بودن یا محصول خلقت دفعی بودن) در موقعیت ممتاز فعلی او تأثیر منفی یا مثبتی نخواهد داشت.
اشکالات این دیدگاه
براین نظریه اشکالات متعددی شده است که برخی از آنها از این قرار است:
1. نظریه داروین چیزی جز این را بیان نمیکند که موجودات زنده پیچیدهتر، از موجودات زنده سادهتر حاصل شدهاند. اما در مورد منشأ موجودات ساده چیزی بیان نمیکند. ساختار این موجودات ساده باید به گونهای باشد که بتواند نیازهای آنها را برآورده کند و گرنه نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند. در واقع این دیدگاه تبیین کاملی از نظم نهایی در جهان نمیدهد، بلکه صرفاً بیانگر این است که چگونه بعضی ازموجودات از بعضی دیگر تکامل یافته اند. بنابراین نمیتواند جایگزین تبیین توحیدی باشد. [2]
2. اگر درستی نظریه داروین اثبات شود، باز هم این نظریه نمیتواند نظریه وجود ناظمی الاهی را باطل کند؛ به دلیل این که طرفداران نظریه ناظم الاهی دراین صورت می توانند جواب دهند که چنین ناظم حکیم و علیمی برای خلق جهان و موجودات پیچیده آن، طرح بلند مدت داشته است و باید موجودات پیچیده به تدریج و در طی یک فرایند تکاملی به وجود میآمدند.
3. ازسوی دیگر دیدگاه داروین فقط یک فرضیه به اثبات نرسیده است و مخالفان زیادی دارد و با بسیاری از نظریات علمی هم سازگار نیست. [3]
بنابر این نظریه تکامل انواع -که به اعتقاد ما این نظریه در مورد خلقت آدم ابوالبشر مورد تأیید قرآن نیست، همان گونه که در پاسخ 731 (سایت: 911) بیان شد-، بر فرض پذیرش، منافاتی با برهان نظم ندارد.
برای آگاهی بیشتر در باره چگونگی خلقت انسان، مطالعه نمایه های زیر مفید خواهد بود:
مراحل خلقت انسان، 1175 (سایت: 1289) .
خلقت جسمانی حضرت آدم (ع)، 506 (سایت: 547) .
خلقت حضرت آدم (ع) و یافته های دانشمندان، 2999 (سایت: 3297) .
[1] پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، ترجمه، جمالی نسب، علیرضا، محمد رضایی، محمد، ص79- 80، نقل از دائرة المعارف، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، 1371.
[2] همان، ص80.
[3] در مورد برهان نظم و نظریه تکامل ر.ک: به شرح اصول فلسفه وروش رئالیسم، از استاد شهید مطهری، در مجموعه آثار، ج 6، تهران، صدرا،1373،ص 940- 956؛ همچنین استاد مطهری این اشکال را به شیوه دقیقی در کتاب توحید مورد بحث و بررسی قرار داده است. مطهری، مرتضی، توحید، ص 256-278، صدرا، تهران، چاپ دهم، 1381.