لطفا صبرکنید
127210
- اشتراک گذاری
اسم «ذوالقرنین» در سوره کهف آمده است.
در این که ذوالقرنین از نظر تاریخی چه کسی بوده است، و بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق می شود، در میان مفسران و مورخان محل بحث و گفت و گو است.
با توجه به خصوصیاتی که در قرآن بیان شده است و با توجه به نظر مورخان، ذوالقرنین، همان «کورش» بوده است.
عموم مفسران بر این عقیدهاند که او از جنس بشر است. و در بسیاری از روایات آمده که او پیامبر نبود، بلکه بنده صالحی بود. حضرت امام باقر (ع) فرمودند: «ذوالقرنین» پیامبر نبود، لیکن مرد صالحى بود که خدا او را دوست مىداشت.
اسم «ذوالقرنین» در سوره کهف آمده است و سرگذشتی از او در مورد «یأجوج» و «مأجوج» بیان شده است. [1]
در این که ذوالقرنین چه کسی بوده است، و بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق می شود، در میان مفسران و مورخان بحث و گفت و گو بسیار است.
به نظر می رسد که اول باید خصوصیات فردی ذوالقرنین روشن و بیان شود و بعد ببینیم با کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق می شود.
بهترین منبع برای خصوصیات ذوالقرنین، قرآن کریم است که از آن به خوبی استفاده می شود، ذوالقرنین دارای صفات ممتازی بود:
1. خداوند اسباب پیروزی ها را در اختیار او قرار داد: «ما به او در روی زمین قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش نهادیم». [2]
2. او سه لشکرکشی مهم داشت: نخست به غرب، سپس به شرق و سرانجام به منطقه ای که در آن جا یک تنگه کوهستانی وجود داشته، و در هریک از این سفرها با اقوامی برخورد کرد. [3]
3. او مرد مؤمن و موحد و مهربانی بود، و از طریق عدل و داد منحرف نمی شد، و به همین جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود. او یار نیکوکاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود، و به مال و ثروت دنیا علاقه ای نداشت. [4]
4. او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز. [5]
5. او سازنده یکی از مهم ترین و نیرومندترین سدها است. سدی که در آن به جای آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شد و هدف او از ساختن این سد کمک به گروهی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یأجوج و مأجوج بوده است. [6]
6. او کسی بوده که قبل از نزول قرآن نامش در میان جمعی از مردم شهرت داشت، و لذا قریش یا یهود از پیغمبر (ص) درباره او سؤال کردند، [7] چنان که قرآن می فرماید: «از تو درباره ذوالقرنین سؤال می کنند».
با توجه به خصوصیات ذکر شده در قرآن کریم، ذوالقرنین با کدام یک از کشورگشایان تاریخ منطبق است؟ در این مورد نظریاتی وجود دارد که مهم ترین آنها سه نظریه زیر است:
اول: اسکندر مقدونی: بعضی او را به نام اسکندر ذوالقرنین می خوانند. و بیش از 36 سال عمر نکرد؛ جسد او را به اسکندریه بردند و در آن جا دفن نمودند. [8]
ولی این نظریه مردود است؛ زیرا ا سکندر فردى مشرک و بت پرست بود و حتى در اواخر و در پى پیروزى بر هخامنشیان ادعاى خدایى کرد. و با آنچه در قرآن کریم ذکر شده است منافات دارد. [9]
دوم: جمعی از مورخان معتقدند ذوالقرنین یکی از پادشاهان یمن بوده است. طبق این نظریه، سدّی را که ذوالقرنین ساخته همان سدّ معروف «مأرب» است. [10]
این نظریه هم اشکال دارد؛ زیرا اولاً: سدّ «مأرب» در یمن سدّی است که با هیچ یک از صفاتی که قرآن برای سدّ ذوالقرنین ذکر کرده است تطبیق نمی کند؛ زیرا سدّ ذوالقرنین طبق گفته قرآن از آهن و مس ساخته شده بود، و برای جلوگیری از هجوم اقوام وحشی بوده، در حالی که سدّ مأرب از مصالح عمومی، و به منظور جمع آوری آب و جلوگیری از طغیان سیلاب ها ساخته شده بود. [11] ثانیاً: در یمن چندین پادشاه به ذوالقرنین معروف بودهاند، معلوم نیست که آنان مؤمن باشند یا نه! [12]
سوم: کورش کبیر: این نظریه جدیدی است که دانشمند معروف اسلامی «ابوالکلام آزاد» گفته است؛ و بیشتر روی این نظریه متمرکز شده اند. [13] و کورش هم ایرانی بوده و در زمان ایران هخامنشی، قرن ششم قبل از میلاد می زیسته است. ظرفیّت و زمینه پرورش شخصیّتى الاهى چون ذوالقرنین را داشته و در این میان، آیین و فرهنگ توحیدى کورش یک آیین توحیدى اصیل ایرانى و توحید تحریف نشده مزداپرستى بوده که در آن ایام در فلات ایران و در میان ایرانیان شرقى و غربى به وفور پیدا مى شده است . [14]
دلایل انطباق ذوالقرنین با کورش:
1. کورش مردی مؤمن، خدا شناس و موحد بود.
2. پادشاهی عادل و رعیت پرور و با رأفت و با احسان بود.
3. نسبت به ستمگران و دشمنان، مردی سیاستمدار و سخت گیر بود.
4. خدا به او از هر چیز سببی داده بود.
5. دین و عقل و فضایل اخلاقی و ثروت و شوکت در او جمع بود.
6. کورش به مغرب لشکرکشی کرد و بر « لیدیا » و اطراف آن نیز تسلط یافت.
7. کورش بار دیگر به طرف مشرق حرکت کرد و به «مَطِلعَ الشَّمس» رسید و در آن جا با مردی صحرا نشین و وحشی دیدار کرد.
8. همچنین کورش سدّی بنا کرد و این سد در تنگه «داریال» و میان کوههای قفقاز و نزدیکیهای شهر «تفلیس» است. [15]
گفتنى است که عنوان ذوالقرنین هم در قرآن کریم آمده است و هم در تورات. اساساً، ارتباط این دو منبع در خصوص ذوالقرنین از آن جاست که بنابر روایات شأن نزول آیات مربوط به ذوالقرنین، طراح این سؤال (یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِى الْقَرْنَیْنِ) یا خود یهودى ها بودند و یا قریش به تحریک یهودى ها این سؤال را از پیامبر (ص)پرسیدند و مى خواستند پیامبراکرم (ص) را در برابر سؤال مشکلى قرار بدهند و از این طریق، حضرت را شکست داده، نبوت ایشان را مخدوش کنند. بنابراین، به طور مسلم ذوالقرنینى که در قرآن کریم آمده همان ذوالقرنینى است که در تورات آمده و اوصاف او در قرآن کریم و تورات مشخص است.
مصداق ذوالقرنین در تورات بسیار روشن است؛ ذوالقرنین کوروش پادشاه پارس است؛ چرا که او در رؤیاى دانیال به صورت قوچ دو شاخى ظاهر شد که با یک شاخ خود شرق، و با دیگرى غرب را شخم مى زد. کنایه از این که او شرق و غرب را مى گیرد، هم چنان که کوروش براساس پیش گویى اشعیا، «عقاب شرق»، یعنى فرمان رواى تیزچنگ و مهاجم شرق است. [16]
ابوالکلام آزاد هندی میگوید: ممکن است رؤیای دانیال یک داستان ساختگی باشد؛ ولی آنچه در قرآن آمده مسلماً دارای اصل و حقیقتی است. مورخان معاصر، به شخصیت والا و عادل و با فضیلت کورش گواهی دادهاند . [17]
ارتباط کورش و دوشاخ:
در قرن نوزدهم میلادى در نزدیکى استخر در کنار نهر مرغاب مجسمه اى از کـورش کشف شد که تقریباً به قامت یک انسان است، و کورش را در صورتى نشان مى دهد که دو بال همانند بال عقاب از دو جانبش گشوده شد، و تاجى به سر دارد که دو شاخ همانند شاخ هاى قوچ در آن دیده مى شود . ایـن مـجـسـمـه کـه نـمـونـه بسیار پر ارزشى از فن حجارى قدیم است آن چنان جلب توجه دانشمندان را نمود که گروهى از دانشمندان آلمانى فقط براى تماشاى آن به ایران سفر کردند . از تـطـبـیـق مـنـدرجـات کتاب مقدس بـا مـشـخـصـات ایـن مـجـسـمـه ایـن احـتـمـال در نظر این مورخان کاملاً قوت گرفت که نامیدن کورش به ذو القرنین (صـاحـب دو شاخ) از چه ریشه اى مایه مى گرفت، و همچنین چرا مجسمه سنگى کورش داراى بـال هـایى هـمـچون بال عقاب است، و به این ترتیب بر گروهى از دانشمندان مسلم شد که شخصیت تاریخى ذو القرنین از این طریق کاملاً آشکار شده است. [18]
مورخان هم برای کورش اوصاف اخلاقی نوشته اند؛ مانند: هرودت، مورخ یونانی می نویسد: کورش، پادشاهی کریم و سخی و بسیار ملایم و مهربان بود، مانند دیگر پادشاهان به اندوختن مال حرص نداشت. [19]
نیز «ذی نوفن» می نویسد: کـورش پـادشـاهی عـاقـل و مـهـربـان بـود و بـزرگـى مـلوک بـا فضائل حکما در او جمع بود، همتى فائق و وجـودى غـالب داشـت، شـعـارش خـدمـت انـسـانـیـت و خـوى او بذل عدالت بود، و تواضع و سماحت در وجود او جاى کبر و عجب را گرفته بود . [20]
براساس آنچه گذشت، تردیدى نیست که ذوالقرنین همان کوروش هخامنشى است و امروزه بسیارى از محققان و مفسران ما به همین نتیجه رسیده و همین نظریه را تأیید مى کنند که ذوالقرنین قرآن کریم با ذوالقرنین تورات یکى است و بى تردید او همان کوروش است .
آیا کورش پیامبر بود؟
مفسران نظریات مختلفی ابراز داشتهاند. طبق بیان علامه طباطبائی، در برخی از روایات وی از جنس بشر معرفی شده [21] و در بعضی دیگر فرشتهای آسمانی دانسته شده است. [22] عموم مفسران بر این عقیدهاند که او از جنس بشر است و در بسیاری از روایات آمده که او پیامبر نبود، بلکه بنده صالحی بوده است.
حضرت امام باقر (ع) فرمودند: «ذوالقرنین» پیامبر نبود، لیکن مرد صالحى بود که خدا او را دوست مىداشت. [23]
[1] درباره داستان یأجوج و مأجوج به سؤال 2241 (سایت: 2699) مراجعه کنید.
[2] . کهف، 84.
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج12، ص 544، دارالکتب الاسلامیه، چاپخانه خورشید،چاپ چهارم،1363. (آیات 86 و 90و 93).
[4] . تفسیر نمونه، ج12، ص 544. (آیات88و 95و 98)
[5] . تفسیر نمونه، ج12، ص 544. (آیه 98).
[6] . تفسیر نمونه، ج12، ص 545. (آیات 94 تا 96).
[7] . تفسیر نمونه، ج12، ص 545.
[8] . تفسیر نمونه، ج12، ص 542.
[9] . تفسیر نمونه، ج12، ص 543.
[10] . تفسیر نمونه، ج12، ص542.
[11] . تفسیر نمونه، ج12، ص 543.
[12] . طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، با ترجمه: موسوی همدانی،محمد باقر، ج 13، تفسیر سوره کهف، ذیل بحث روایی در مورد آیات مربوطه، مرکز نشر فرهنگی رجا.
[13] . تفسیر نمونه، ج12، ص 543؛ تفسیر المیزان، ج 13، تفسیر سوره کهف، ذیل بحث روایی در مورد آیات مربوطه.
[14] . سایت تبیان، کتابخانه، بخش تفسیر قرآن کریم، بحث « ذوالقرنین در قرآن کریم و عهد عتیق ».
[15] . تفسیر المیزان،ج13، تفسیر سوره کهف، ذیل بحث روایی در مورد آیات مربوطه؛ تفسیر نمونه، ج12، ص549.
[16] . تفسیر نمونه، ج12، ص546 و 547؛ تورات کتاب دانیال، فصل هشتم؛ کتاب أشعیا، فصل 46، شماره11؛ کتاب إرمیا،کتاب عزرا، کتاب دوم تواریخ ایّام، کتاب نحمیا.
[17] . ابوالکلام آزاد، کورش کبیر(ذوالقرنین)، ترجمه: دکتر باستانی پاریزی، ص 192؛ مجله بشارت، فروردین و اردیبهشت سال 1384، شماره 46؛ حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف (دانستنیهای اسلامی)، حرف «ذ».
[18] . تفسیر نمونه، ج12، ص547.
[19] . تفسیر نمونه، ج12، ص547و548.
[20] . تفسیر نمونه، ج12، ص548.
[21] . تفسیر المیزان، ج 13، تفسیر سوره کهف، ذیل بحث روایی در مورد آیات مربوطه.
[22] . سیوطی، تفسیر در المنثور، ج 4، ص 265 و ابن کثیر، بدایه و نهایه، ج 2، ص 103.
[23] . تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 294 و 295.