لطفا صبرکنید
33217
- اشتراک گذاری
معاد به معنای برانگیخته شدن انسان بعد از مرگ است که انسان مجدداً زنده شده و در حیاتی جدید به حساب اعمال وی رسیدگی خواهد شد. این عقیده به طور کلی و صرف نظر از جزئیات آن مورد اتفاق همه متکلمان و فلاسفه الاهی بوده و هر مسلمانی طبق قرآن نسبت به آن اعتقاد دارد. اما در مورد چگونگی آن، در اسلام به جسمانی بودن معاد تأکید شده و جسمانی عبارت است از: این که انسانِ محشور در معاد، همان انسان موجود در عالم دنیا است و شخصی که در قیامت بر انگیخته می شود همان شخص متجسم در دنیا خواهد بود. (به عنوان حقیقتی مرکب از روح و جسم).
متکلمان در مورد معاد جسمانی تنها به دلایل نقلی اکتفا کرده و آن را امری تعبدی می دانند، ولی گروهی از فلاسفه و به ویژه پیروان مکتب «مشاء» معاد جسمانی را مورد بررسی های عقلی قرار داده و چون نتوانسته اند اشکالات معاد جسمانی را حل کنند (از جمله شبهه اعاده معدوم) ناچار به معاد روحانی روی آورده و منکر معاد جسمانی شده اند، یا آن را از لحاظ فلسفی قابل اثبات ندانسته اند.
برخی دیگر از فلاسفه برای اثبات معاد جسمانی روش خاصی داشته اند؛ از جمله ملاصدرای شیرازی که معتقد است: بدنی که در معاد بر انگیخته می شود بدنی است لطیف که مثل این بدن دنیوی بوده، ولی از استعداد لازم برای حیات ابدی بر خوردار است که از این بدن تعبیر به بدن مثالی نموده است.
یکی از مسائل مهم که از دیر باز مورد توجه ادیان و متکلمان و فلاسفه قرار گرفته، مسئله معاد و زندگی بعد از مرگ است. پیروان ادیان همگی معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده و آن را یکی از اساسی ترین مسائل مذهبی به حساب می آورند. معاد در اسلام به معنای بر انگیخته شدن انسان بعد از مرگ است که انسان مجدداً زنده شده و در حیاتی جدید به حساب اعمال وی رسیدگی خواهد شد و در نهایت نیکوکاران در بهشت به نعمت های اخروی نائل شده و بدکاران در جهنم به کیفر اعمال زشت خود خواهند رسید. این عقیده به طور کلی و صرف نظر از جزئیات آن مورد اتفاق همه متکلمان و فلاسفه الاهی بوده و هر مسلمانی طبق قرآن نسبت به آن اعتقاد دارد.
اثبات اصل معاد
برای اثبات اصل معاد در علم کلام و فلسفه دلایل بسیاری اقامه شده است و اجمالاً اختلافی در این زمینه وجود ندارد. در این جا به عنوان نمونه به برخی از دلایل آنها اشاره می شود:
معاد امری ضروری و حقیقتی لازم و غیر منفک از خلقت است؛ چرا که حرکت در عالم هستی، همچنین حرکت ارادی انسان در مسیر تکاملی اش نمی تواند بدون غایت باشد، لذا زندگی موقت انسان باید هدفی در مسیر کمال داشته باشد، نه این که به یک باره متوقف شده و به پوچی و نابودی منجر شود. همین مطلب را در مورد کل آفرینش نیز می توان بیان کرد و از این لحاظ، تنها انسان نیست که رستاخیز دارد، بلکه این امر شامل مجموع جهان هستی است؛ همچنان که در قرآن کریم می فرماید: «و ما خلقنا السماءَ و الارضَ و ما بَینَهما باطلاً ذلک ظنُّ الذینَ کفروا فَویلٌ للذینَ کفروا مِن النّار» ؛ [1] ما آسمان و زمین و آن چه را که در میان آنها قرار دارد، بیهوده (بی آن که هدفی باشد) نیافریدیم. چنین اندیشه ای مربوط به کسانی است که کفر ورزیده اند. پس وای بر گروه کافران از آتش.
همچنین یکی از مهم ترین دلایل برای ضرورت معاد اقتضای عدل الاهی است؛ چراکه اگر بعد از مرگ، روز حساب و پاداش و کیفری در کار نباشد، لازمه اش مساوات بین مطیع و عاصی خواهد بود و ساحت الاهی از آن پیراسته است و عدل الاهی ایجاب می کند که نیکوکاران به پاداش اخروی و بدکاران به سرانجام بدی های خود برسند.
لازم به ذکر است که علاوه براین دلایل کلامی و فلسفی در مورد معاد، یکی از موضوعات مهمی که ارتباط تنگاتنگی با مساله معاد دارد اثبات روح برای انسان همچنین اثبات حیات برزخی می باشد. چراکه لازمه وجود روح مجرد برای انسان این است که بعد از مرگ حرکت او متوقف نشده و در نظامی اخروی به حیاتی متناسب با اعمال گذشته خود ادامه دهد.
چگونگی معاد
اما در مورد چگونگی معاد باید گفت: آنچه صاحبان ادیان اکثراً بدان معتقدند جسمانی بودن معاد است و در اسلام نیز بر همین مطلب تأکید شده است. جسمانی بودن معاد عبارت است از: این که انسانِ محشور در معاد، همان انسان موجود در عالم دنیا است و شخصی که در قیامت بر انگیخته می شود همان شخص متجسم در دنیا خواهد بود، به نحوی که هر که او را در قیامت ببیند گوید این همان انسان در دنیا است؛ به عنوان حقیقتی مرکب از روح و جسم.
دلایلی که متکلمان در مورد معاد ارائه داده اند همگی ناظر به اثبات اصل وقوع معاد بوده، اما نسبت به جسمانی بودن آن، تنها دلایل نقلی اقامه کرده و آن را امری تعبدی دانسته اند. همچنان که در مورد سایر تفصیلات معاد؛ همچون نحوه بهشت و جهنم و صراط و میزان و... معتقدند که صرفاً عقیده به اصل این امور کافی بوده و بحث از چگونگی آن و مواجهه عقلی با آنها لزومی ندارد و باعث وقوع در شبهات خواهد شد. [2] با این حال فلاسفه معاد جسمانی را از لحاظ عقلی مورد توجه قرار داده و هریک نظر خاصی در این رابطه ارائه داده اند.
معاد روحانی و جسمانی در فلسفه
گروهی از فلاسفه و به ویژه پیروان مکتب «مشاء» تنها به معاد روحانی معتقدند و می گویند: پس از مرگ، علاقه روح نسبت به بدن قطع می گردد، ولی از آن جاکه روح، موجودی پیراسته از ماده است، فنا و نیستی در آن راه ندارد و پس از قطع علاقه از بدن، باقی خواهد ماند. [3] این گروه چون نتوانسته اند اشکالات معاد جسمانی را حل کنند (از جمله شبهه اعاده معدوم) ناچار به معاد روحانی روی آورده و منکر معاد جسمانی شده اند، یا آن را از لحاظ فلسفی قابل اثبات ندانسته اند.
از جمله ابن سینا در این مورد می گوید: اثبات معاد از راه شریعت و اخبار و آیات آسان است و بخشی از آن که با عقل و قیاس و برهان قابل درک است، همان سعادت و شقاوت نفس است (معاد روحانی) ... و بعد از توضیح و تفسیر مفصل در مورد سعادت و شقاوت روحانی، چنین بیان کرده است که معاد جسمانی بدان ترتیب که مورد بحث فلاسفه است را نمی توان از راه عقل اثبات نمود. [4]
برخی دیگر از فلاسفه برای اثبات معاد جسمانی مشرب خاصی داشته اند از جمله؛ ملاصدرای شیرازی که معتقد است: بدنی که در معاد بر انگیخته می شود بدنی است لطیف که از هر لحاظ مثل این بدن دنیوی بوده و از استعداد لازم برای حیات اخروی بر خوردار است که از این بدن تعبیر به بدن مثالی نموده است. از جمله افراد مشهوری که معتقد به معاد با بدن مثالی بوده شیخ شهاب الدین سهروردی است، [5] با این تفاوت که نظریه ملاصدرا در این رابطه، شامل مقدمات عقلی مفصلی است و طی این مقدمات، حقیقت جسم انسان را همان جسم مثالی دانسته است. هرچند گاهی از سخنان ملاصدرا استفاده می شود که وی به معاد با بدن عنصریِ دنیوی معتقد است، ولی در غالب آثار خود تکیه اصلی وی بر بدن مثالی بوده و از این راه که تمامی خواص جسمانی را در حدی لطیف تر و شدیدتر برای بدن مثالی محقق دانسته است، جسمانی بودن حیات اخروی را به اثبات رسانیده است.
برای آگاهی بیشتر در موضوع معاد به نمایه های زیر مراجعه کنید:
1. معاد جسمانی، سؤال 6234 (سایت: 6492) .
2. بدن محشور در معاد جسمانی، سؤال 6335 (سایت: 6502) .
3. ادله اثبات معاد، سؤال 2609 (سایت: 2749) .