لطفا صبرکنید
63054
- اشتراک گذاری
معارف اسلام و فقه اسلامی بعد از وقایع صدر اسلام و مسئله جانشینی و خلافت پیامبر (ص)به دو شاخه تقسیم شد، فقهی که بعد از پیامبر (ص) از اهل بیت ایشان گرفته شد و فقهی که فتوا دهندگان آن بعد از پیامبر (ص)، صحابه و تابعین بودند که به اهل سنت مشهور شدند.
با اوج گیری کاربرد فقه به لحاظ زیاد شدن مسائل فقهی بعد از فتوحات اسلامی و ورود مسائل جدید و بررسی های دقیق تر علمی در گستره فقه، یعنی از ابتدای قرن دوم هجری تا اوائل قرن چهارم هجری که فقه اهل سنت به قله های خود رسید، مذاهب چهار گانه اهل سنت تشکیل شد. اجتهاد مطلق (اجتهاد در تمام فقه و بدون در نظر گرفتن یک مذهب خاص فقهی) تا سال 665 ق در میان فقیهان اهل سنت رواج کامل داشت، ولى به عللی، دیگر مذاهب فقهی اهل سنت نادیده گرفته شد و جز چهار مذهب، بقیه از رسمیت افتاد و تمام مناصب رسمى از قبیل قضاوت و امامت جمعه و افتا در اختیار کسانى قرار گرفت که از یکى از چهار مذهب معروف پیروى کنند. در سال های اخیر زمزمه هایی در میان اهل سنت مبنی بر باز کردن باب اجتهاد مطلق شنیده شده است. آنان بعد از اجتهاد در یک مذهب به اجتهاد در بین مذاهب اربعه روی آورده و امروز با توجه تغییرات ناگهانی و فراوان زندگی بشر، خواستار اجتهاد مطلق شده اند.
تشریع احکام در زمان نبوت پیامبر (ص) شروع شده و در طول حیات ایشان ادامه داشت. در نگاه شیعه، تبیین و توضیح سنت و سیره پیامبر (ص) و بیان احکام و مسائل فقهی و غیر فقهی، بر عهده اهل بیت ایشان بود. اما در نگاه اهل سنت، این صحابه پیامبر بودند که عهده دار هدایت دینی مردم بودند.
بیان احکام و اصولاً دقت های فقهی و برداشت از سنت حضرت رسول (ص) تا حدود سال 40 هجری به عهده اصحاب پیامبر (ص) بود. [1] البته بعد از این سال نیز برخی از صحابه، زنده بودند، ولی غالب فقها از غیر آنان بودند. بعد از آن، این مسئولیت بر عهده تابعین بود که تا انتهای قرن اول هجری و ابتدای قرن دوم ادامه داشت. [2]
عصر ظهور مذاهب فقهی اهل سنت
فقه اهل سنت بعد از مسئله عدم پذیرش امامت و رهبری اهل بیت (ع) به راهی غیر از مسیر اهل بیت رفت. آنان در مسائل فقهی به صحابه و بعد از آن به تابعین مراجعه کردند.
با اوج گیری کاربرد فقه به لحاظ زیاد شدن مسائل، بعد از فتوحات اسلامی و ورود مسائل جدید و بررسی های دقیق تر علمی در گستره فقه، یعنی از ابتدای قرن دوم هجری تا اوائل قرن چهارم هجری که فقه اهل سنت به قله های خود رسید، مذاهب چهار گانه اهل سنت تشکیل شد.
شکل گیری مذاهب متعدد فقهی در میان اهل سنت، یک واکنش طبیعی به کثرت مسائل فقهی و نیاز جامعه اسلامی و مسلمانان و تازه مسلمان شده ها به احکام اسلام بود. البته در توسعه این مذاهب برخی از دسیسه های سیاسی را جهت در حاشیه راندن فقه اهل بیت (ع)،نمی توان نادیده گرفت؛ زیرا با توجه به کناره گرفتن حکومت های وقت از فقه و فقاهت اهل بیت (ع)، آنان در صدد بودند این خلأ را هر چند ظاهراً، توسط برخی از فقیهان، پر کنند.
قابل توجه است که در ابتدا، این مذاهب فقهی منحصر در چهار مذهب نبود، بلکه عده زیادی از علمای اهل سنت، صاحب مدرسه و رأی بودند، و هر کدام هم با توجه به موقعیت های جغرافیایی که داشتند طرفدارانی پیدا کردند، از جمله می توان به مذهب حسن بصری(21- 110ه)، مذهب اوزاعی(88-157ه)، مذهب داود بن علی اصفهانی(202-270) که معروف به ظاهری بود و مذهب محمد بن جریر طبری(224-310) اشاره کرد. [3]
اما با توجه به برخی از مسائل، در نهایت این مذاهب، به چهار مذهب منحصر شد.
علت انحصار مذاهب فقهی اهل سنت در چهار مذهب
با توجه به اختلافات فقهی فراوانی که در بین مذاهب متعدد اهل سنت وجود داشت، نوعی مقبولیت عمومی برای محدود کردن این مذاهب در بین مردم ایجاد شده بود. البته نباید نقش حکومت را در تعیین مصادیق مذاهب چهار گانه نادیده گرفت. این مردم نبودند که می توانستند مذاهب را در تعداد معینی محدود کنند، بلکه حکومت و دولت بود که مصادیق این انحصار را مشخص می کرد و در برخی از اوقات یکی از مذاهب را بر دیگری ترجیح می داد و گاهی اگر پیروان یک مذهب به مقام فتوا و قضاوت می رسیدند، مذهب مورد نظرشان را گسترش داده و در صدد عمومی کردن آن بر می آمدند. به طور مثال مذهب حنفی به علت قدرت و امکانات پیروانش، بیشترین گسترش را در بین اهل سنت پیدا کرد، ابو یوسف، قاضی القضاة دولت عباسی که مورد احترام آنان بود، این مذهب را ترویج می کرد و عملاً کسانی که منسوب به مذهب حنفی بودند، منصب قضاوت را احراز می کردند. [4]
امامان مذاهب اهل سنت به ترتیب از این قرار است:
1. ابوحنیفه، نعمان بن ثابت (م 150ق)
2. مالک بن انس (م 179ق)
3. شافعی، محمد بن ادریس (م 204ق)
4. احمد بن حنبل (م 240ق)
علت و چگونگی بسته شدن باب اجتهاد در میان اهل سنت
اصولاً اجتهاد، مایه حیات اسلام و پویایى قوانین آن است. در پرتو اجتهاد بود که مسلمانان توانستند در طول 14 قرن، جامعه اسلامى را از قوانین غیر اسلامى بى نیاز سازند. اجتهاد مطلق، تا سال 665 ق در میان فقیهان اهل سنت رواج کامل داشت، ولى به عللی، دیگر مذاهب نادیده گرفته شد و جز چهار مذهب، بقیه از رسمیت افتاد و تمام مناصب رسمى از؛ قبیل قضاوت، امامت جمعه و فتوا در اختیار کسانى قرار گرفت که از یکى از چهار مذهب معروف پیروى کنند. [5]
اما علل روی گردانی اهل سنت از اجتهاد مطلق را می توان در امور زیر خلاصه کرد: [6]
1.تعصب مذهبی:
شاگردان هر مذهب به آثار و آرای رئیس مذهب بسیار تعصب ورزیده و هر گونه مخالفت با آن را جایز نمی دانستند. یکی از عالمان شیعه در این باره می گوید: «یکى از عواملى که منجّر به بسته شدن باب اجتهاد نزد اهل سنت شد- که نزدیک بود همین عامل جلو رشد فقه و فقاهت را در حوزههاى شیعه نیز بگیرد- بزرگى و عظمت یک شخصیّت علمى بود. این عامل بعد از عصر رؤساى مذاهب چهارگانه فقهى اهل سنت: احمد بن حنبل، محمّد بن ادریس شافعى، ابوحنیفه و مالک بن انس، اثر خود را به طور ملموس در جامعه اهلسنت و حوزههاى علمى آنان گذاشت و به جهت اعجاب بیش از اندازهاى که نسبت به عملکرد فقهى آنان بر ایشان پدید آمد، قدرت اظهار مخالفت و اجتهاد را از آنان گرفت». [7]
2. ایجاد مشکلات در امر قضاوت:
گاهی در احکامی که دادگاه های مختلف صادر می کردند، اختلافات شدیدی پیش می آمد، به طوری که اگر قاضی یک دادگاه مجتهد بود، با توجه به اجتهاد خودش فتوا می داد. این امر موجب انتقاد های زیادی از طرف مردم شد؛ زیرا دیده می شد که در هر دادگاه برای یک موضوع خاص احکام گوناگونی صادر می شود، لذا حکومت بر آن شد که جهت مقبولیت احکام نزد مردم و جلوگیری از برخی نزاع ها و درگیری ها، قضات را موظف کند که به یکی از مذاهب چهار گانه فتوا دهند.
3. عوامل سیاسی:
در این باره گفته شده: «ظاهر آن است که دستگاه سیاست در آن عصر از رشد فکرى علما و حوزههاى علمى هراسان بوده است؛ زیر این علما و مجتهدان بودند که با استقلال فکرى و پویایى اجتهاد خود از اسلام دفاع کرده و جلو بدعتها و کج روىهاى حاکمان ظالم را مىگرفتند و اسلام را زنده و سربلند در جامعه معرفى کرده و پیاده مىکردند و این، آن چیزى است که با اهداف سوء حاکمان ظلم و جور سازگارى ندارد». [8]
البته اجتهاد مقید، در میان اهل سنت تا حدی وجود داشته است. این گونه اجتهاد به مجتهد اجازه می دهد تا به صورت محدود و در دایره مذهب خاص و با توجه به اصول و مبانی آن مذهب، احکام را اجتهاد کرده و بیان کند، ولی اجتهاد مطلق بعد از تثبیت مذاهب چهارگانه اهل سنت بسته شد.
روی آوردن اهل سنت به اجتهاد مطلق
در سال های اخیر زمزمه هایی در میان اهل سنت [9] مبنی بر باز کردن باب اجتهاد مطلق شنیده شده است. آنان بعد از اجتهاد در یک مذهب (یعنی فقیه فقط حق دارد در چهارچوب اعتقادات فقهی یک مذهب مثلا حنفی، اجتهاد کند) به اجتهاد در بین مذاهب اربعه (یعنی دایره اجتهاد فقیه از یک مذهب خاص به چهار مذهب گسترش پیدا می کند و در چهار چوب این چهار مذهب حق اجتهاد دارد) روی آورده و امروز با توجه تغییرات ناگهانی و فراوان زندگی بشر، خواستار اجتهاد مطلق شده اند.
امروز؛ متفکران اهل سنت از خود می پرسند: چرا باید مردم از کسانی تقلید کنند که صد ها سال پیش زندگی کرده و هیچ اطلاعی از مسائل امروز نداشته اند؟
همچنین می پرسند: اگر تقلید لازم و واجب باشد، آیا امامان مذاهب چهار گانه اهل سنت، خود نیز مقلد بوده اند؟ آنان از چه کسی تقلید می کرده اند؟
این تفکر امروزه در میان عده زیادی از روشنفکران اهل سنت طرفدارانی پیدا کرده است و می رود تا درهای بسته شده اجتهاد را بر روی اهل سنت بگشاید.
نمایه های مربوط:
سوال 796 (سایت: 855) (اجتهاد در شیعه).
سؤال 795 (سایت: 854) (اجتهاد در قرآن و روایات).
سؤال 4932 (سایت: 5182) (انگیزه پیدایش مذاهب).
[1] سبحانی، جعفر، تاریخ الفقه الاسلامی و ادواره، ص 14، موسسه امام صادق(ع)، قم، 1427 ق.
[2] همان.
[3] همان، ص 64.
[4] کثیری، سید محمد، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیة، ص107، نشر الغدیر، بیروت،1418 ق.
[5] سبحانی، جعفر، راهنماى حقیقت، ص577، نشر مشعر، تهران،1387 ش.
[6] با استفاده از کتاب «تاریخ الفقه الاسلامی و ادواره،فصل "اسباب غلق باب الجتهاد."
[7] رضوانی، علی اصغر، شیعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج2، ص 615، نشر مشعر، تهران، 1384 ش.
[8] همان.
[9] برخی از متفکران اهل سنت از جمله محمد علی سایس و علی منصور المصری در این زمینه مقالات متعددی نوشته اند. نک: تاریخ الفقه الاسلامی و ادواره، ص 100.