لطفا صبرکنید
52864
- اشتراک گذاری
ورود به بهشت بر ملاک "ایمان" و "عمل صالح" استوار است. فرد شیعه هم به شرطی به بهشت میرود که از شیعه بودن تنها عنوانی را یدک نکشیده، و به لوازم شیعه بودن عمل کرده باشد، و یا سرمایهای اندوخته باشد که با آن مورد شفاعت واقع شود.
پیروان هر دین آسمانی تا قبل از آمدن شریعت بعد- اگر طبق دین خود عمل کرده باشند-، بهشتی خواهند بود، لکن پس از بعثت رسول الله(ص) تنها دین مقبول درگاه الاهی، اسلام واقعی است که در مکتب اهلبیت، تجلی یافته است.
البته از قرآن و روایات اسلامی استفاده میشود که مستضعفان؛ یعنی کسانی که توان دستیابی به راهنما را نداشته و امکان مهاجرت به سایر بلاد و ... را نیز نداشتند، لکن طبق فطرت خود "انسان" زیستهاند، از رحمت الاهی برخوردار خواهند شد. مستضعفان، علاوه بر جاهلان قاصر، افراد نابالغ (که قبل از بلوغ و تکلیف از دنیا میروند) و نیز دیوانگان و ... را نیز شامل میشود.
بنابر این، تنها کسانی که بعد از شناختن حق، با عنادورزی و لجاجت، آنرا نمیپذیرند، و همچنین کسانی که در شناخت حقیقت تساهل به خرج داده و مقصر شناخته شوند، اهل نجات نیستند، اما اکثریت انسانها که قاصر بوده و با دین حق دشمنی ندارند با لطف و رحمت الاهی، اهل نجات خواهند بود.
ورود به بهشت تابع عنوان یا ادعا نیست، بلکه ورود به بهشت بر ملاک "ایمان" و "عمل صالح"[1] استوار است. بنابراین، هر کس این دو توشه را از دنیا برگرفت، در سرای آخرت راهی را به سوی بهشت بر روی خود گشوده و گرنه راهی جهنم میگردد، مگر آنکه جزو مستضعفان باشد و رحمت واسعه الاهی او را فراگیرد و یا شفاعت شفیعی شامل حالش گشته و از عذابش برهاند.
قرآن کریم در این باره میفرماید: «کسانى که ایمان آوردند و کسانى که آیین یهودان و ترسایان و صابئان را برگزیدند، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند و کارى شایسته کنند، خدا به آنها پاداش نیک میدهد، نه بیمناک مىشوند و نه محزون».[2]
این کریمه علاوه بر آنکه عنوان یهودی یا نصرانی و ... را برای ورود به بهشت کافی نمیداند، بر ملاک ورود به بهشت؛ یعنی ایمان و عمل صالح تأکید مینماید.
از آنجا که گرویدن به هر دینی مشروط به آن است که آن دین توسط دین بعد و نبی بعد منسوخ نشده باشد، در صورتی پیروی از حضرت موسی(ع) مشروعیت داشت که هنوز عیسی(ع) مبعوث نشده بود و همچنین پیروی از عیسی(ع) تا زمانی مشروعیت داشت که پیامبر اسلام(ص) مبعوث نشده و ادیان سابقه را نسخ نکرده بود.
به علاوه صرف ادعای پیروی کافی نیست، بلکه ایمان لازم است و ایمان بدون التزام به لوازم اعتقادی و عملی و اخلاقی آن، ایمان واقعی نخواهد بود؛ بنابراین، لازمه ایمان به موسی(ع) گرویدن به پیامبر یا پیامبران پس از او است و لازمهی گرویدن به عیسی(ع) پذیرش نبوت، پیامبر موعود خاتم(ص) است و بالتبع لازمه ایمان به نبی اکرم(ص) تسلیم محض بودن در برابر اوامر و سفارشات او است. و از جمله سفارشات و اوامر نبی اکرم(ص) پذیرش ولایت علی(ع) و یازده فرزند او یکی پس از دیگری است و تا این تبعیت حاصل نباشد، مسلمانی و پیروی از دین واقعی الاهی تحقق نیافته و جواز ورود به بهشت صادر نمیشود.[3]
به عبارت دیگر، پس از بعثت حضرت محمد(ص) تنها دین مشروع و مقبول "اسلام" است،[4] و اسلام منهای ولایت، اسلام واقعی و ایمان کامل به خدا و رسول الله و روز قیامت محسوب نمیشود، تا مجوز ورود به بهشت باشد، پس تنها راه مستقیم به بهشت، تشیع است. با تأکید بر اینکه صرف یدک کشیدن عنوان تشیع کافی نیست و باید مؤمن(شیعه) واقعی و دارای عمل صالح بود تا بهشتی شد و یا قابلیت شمول شفاعت را پیدا کرد.
لکن مستضعفان(جاهلان قاصر، دیوانگان و کودکان و ...) که توان راهیابی به حقیقت را نداشتند، منتظر حکم الاهی و شمول رحمت واسعهی او خواهند بود و از این قاعده مستثنا میشوند.[5]
البته در اینجا تذکراتی سودمند است:
- جاهل قاصر کسی است که حق به او نرسد، و در دستیابی به حق کوتاهی نورزیده باشد؛ از این جهت بر او گناهی نیست؛ چون در این فرض حجت الاهی بر او تمام نشده است، و تا حجت تمام نشود، ممکن نیست که حضرت حق کسی را مؤاخذه کند.[6]
پس دست کم سه دسته در گروه جاهل قاصر، قابل تصورند:
الف) کسانی که به لحاظ محیطی و... به گونهای هستند که پیام حق به آنان نمیرسد.
ب) مستضعفان فکری؛ یعنی کسانی که نمیتوانند حقایق را درک کنند و شمع فکری آنان فروزان نیست.
ج) کسانی که در جهل مرکب به سر میبرند و یقین دارند که (الف ب) است و این یقین نتیجه تلاش جدی آنان است، اما واقعا (الف ب) نیست.
اما مقصر که گرفتار عذاب الاهی میشود، کسی است که حق بر او عرضه شود و او عمداً و با شناخت آن، از حق روی برگرداند، یا قدرت دستیابی به حق را داشته باشد، ولی در دستیابی به آن کوتاهی کند.
- باید توجه داشت که ایمان و کفر فرآیند تلاش علمی و فکری صرف نیست، بلکه مجموعهای از افکار و رفتار، در آن نقش دارند و به همین جهت قرآن کریم تذکر میدهد که: «سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آنرا به سخره گرفتند».[7]
پس باید گفت: اگر کسی بدون اینکه دارای سوء رفتاری باشد و یا تحت تأثیر مسائل سیاسی و حزبی و گروهی باشد؛ یعنی کارهایی که عقل و خرد نمیپذیرد، اجتناب نماید، در عین حال تلاش فکری هم برای یافتن حقیقت عالم هستی داشته باشد، ولی یقین به وجود خداوند پیدا نکند، یا دین و مذهب حق را نیابد، و یا اگر واقعا به نتیجهای برسد که - العیاذ بالله- نتیجه آن کفر باشد، چنین فردی بر اساس عدالت الاهی مورد مؤاخذه نخواهد بود.
البته این به لحاظ حکم عقل است، اما قرآن کریم وعده داده است که اگر کسانی در راه خداوند تلاش جدی نمایند، راهها را به آنان بنمایاند و هدایت را نصیب آنان کند.[8]
- در روایات اسلامى نسبت به اطفالى که از دنیا میروند، اینگونه آمده است:
الف) اگر اطفال از آنِ مؤمنان باشند، در برزخ در خدمت حضرت ابراهیم و ساره(ع) و یا حضرت فاطمه(س) هستند و در آنجا آموزش لازم را میبینند و تکامل روحى پیدا کرده و به کمال میرسند. و در ذیل تفسیر آیه 21 سوره طور آمده است: «به پدر و مادر مؤمن خود ملحق شده تا موجب خوشحالى آنان در بهشت شوند».[9]
ب) اگر اطفال کفار و منافقان باشند:
- در تفسیر «یطوف علیهم ولدان مخلدون»،[10] آمده است که اطفال مشرکان و کفار در قیامت خدمتگذاران اهل بهشت میشوند، البته این عقوبتى براى آنان محسوب نمیشود و مانند خدمت دنیا نیست که مایه تحقیر یا خستگی و امثال آن گردد، بلکه مایهی نشاط، طراوت و زیبایی آنها است.
- بعضى از روایات علم این قضیه را به خداوند ارجاع داده و فرمودهاند: «خداوند میداند که آنها چه چیزی انجام میدادند یا مرتکب چه کاری میشدند».[11]
- خداوند به وسیله ملکى آتشى بر میافروزد و بدانان فرمان میدهد که به آتش درآیند؛ گروهى به آتش در آمده و آتش براى آنان سرد و سلامت میشود، همانگونه که براى ابراهیم(ع) شد. و دستهاى دیگر نمیروند، فقط دسته اوّل اهل نجاتاند. البته مجانین و کسانى که در فترت(نبود حجت و پیامبر در فاصله زمانى بین دو پیامبر) بودهاند و حجت بر آنها اتمام نشده است، با آنان در این حکم شریکاند.[12]
- بعضى از متکلمان معتقدند که اطفال کفار و مشرکان نه در بهشت هستند و نه در جهنم، بلکه در نقطهاى به نام اعرافاند[13] که نه عذاب میشوند و نه متنعم هستند.[14]، [15]
- برخی از مفسران در خصوص اطفال و دیوانگان و… میگویند: آنچه قرآن کریم در باب اطفال و دیوانگان و… فرمود، جملاتی است که نمیتوان از آن حکم جزئیات را و اینکه آنها هم سعادت و شقاوت اخروی دارند یا خیر استفاده نمود؛ زیرا جزئیات احوال مردم در آخرت امری نیست که عقل بتواند از آن سر در آورد، مگر اینکه بگوییم گناه و مغفرت منحصر در مخالفت تکلیف نیست، بلکه بعضی از مراحل مغفرت متعلق به مرضهای قلبی و احوال بدی میشود که عارض بر قلب شده و بین قلب و پروردگار حجاب میشود، این دسته از افراد درست است که به دلیل ضعف عقل و یا نداشتن آن، تکلیف ندارند. اما چنان هم نیستند که ارتکاب کار زشت در دلشان اثر نگذاشته و دلهایشان را آلوده و محجوب از حق نسازد، بلکه در این جهت با سایرین یکسانند. و خلاصه در تنعم و نعیم قرب خدا و حضور در ساحت قدس الاهی محتاج به ازاله آن مرضها و زدودن آن پردهها هستند و هیچ چیزی از عهده ازاله و رفع آن بر نمیآید، مگر همان عفو پروردگار. بعید نیست مراد از روایاتی هم که میگوید: «خداوند سبحان مردم را محشور میکند و آتش را هم میآفریند، آنگاه به مردم دستور میدهد تا در آتش داخل شوند، پس هر کس وارد آتش شود داخل بهشت میشود و هر کس سرپیچی کند داخل جهنم میشود»، همین معنا باشد؛ یعنی مراد از آتش رفع آن پردهها و معالجه آن مرضها باشد.[16]
[1]. بروج، 85.
[2]. بقره، 62؛ مائده، 69؛ حج، 17.
[3]. ر. ک: (شیعه و بهشت)، س 248.
[4]. آل عمران، 91-81.
[5]. نساء، 99 – 97.
[6]. «وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»؛ ما تا پیامبری برنیانگیزیم به عذاب نمیپردازیم. اسراء، 15. البته قطعا مراد از فرستادن پیامبران، تنها به صدور ختم نمیشود، بلکه باید وصول صورت بگیرد؛ یعنی اگر پیامی صادر شود، ولی به مخاطب نرسد حجت تمام نشده و علت حکم باقی خواهد ماند.
[7]. روم، 10.
[8]. «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛ و کسانی که در راه ما کوشیدهاند، بیقین راههای خود را بر آنان مینمایانیم. عنکبوت، 69.
[9]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 5، ص 290، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ همان، ج 6 ص 229؛ شیخ صدوق، امالی، ص 269- 271.
[10]. واقعه، 17.
[11]. "اللّه اعلم بما کانوا عاملین"، "اللّه اعلم بما کانوا فاعلین". ر. ک: بحار الأنوار، ج 5، ص 288- 297، باب 13.
[12]. بحارالانوار، ج 6، ص 292، ح 14؛ همان، ج 5، ص 295، ح 22.
[13]. علامه طباطبائی به دلائل متعددی قائلاند که مراد از رجال اعراف، در آیه 48 سوره اعراف «و نادی اصحاب الاعراف رجالا یعرفونهم بسیماهم»، مردم مستضعف نیستند. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 8، ص 154- 156، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[14]. بحار الانوار، ج5 ، باب 13ص298.
[15]. ر. ک: (کودکان و عذاب)، 10823.
[16]. المیزان، ترجمه فارسی، ج 6، ص 535 - 536.