
لطفا صبرکنید
11488
- اشتراک گذاری
اخلاق مانند بسیاری از علوم، به دو بخش تقسیم میشود: اخلاق نظری و اخلاق عملی.
دانستن مطالب و قواعد اخلاقی ارتباط مستقیمی با هوش دارد؛ یعنی هر قدر شخص، قدرت هوش بیشتری داشته باشد، از فراگیری بیشتری برخوردار است، و هر مقدار از هوش کمتری بهرهمند باشد کمتر از آن علم بهرهمند میشود.
امّا در بخش عمل به قواعد و دستورات اخلاقی که ظاهراً پرسش مطرح شده نیز مربوط به این بخش است، توضیح بیشتری میطلبد.
در تعریف اخلاق گفتهاند: اخلاق جمع «خُلق» است، و خلق عبارت است از: «قدرت و توانایى روح انسانی که باعث شود کارها را به آسانى و بدون فکر و تأمل انجام دهد».
پس اخلاق ملکهای است که در نفس انسانى رسوخ کرده و باعث میشود که اعمال بدون کراهت نفس از او سر بزنند. بنابر این، هر عمل خیرى که با اندیشه و درنگ در عاقبت آن کار انجام شود، فضیلت اخلاقى نیست، اگر چه یک حالت اخلاقى مورد ستایش است. شخص اخلاقى کسى است که چنان کارهاى خیر و نیک، عادت او شده باشد که بدون هیچ درنگی از او صادر میشود؛ مثلا کسى غوّاص یا شناگر است که بدون تأمل، داخل آب شده و مشغول شنا گردد؛ امّا کسى که ابتدا مدتى به ارزیابى آب و تأمل در آن پرداخته و سپس با احتیاط وارد آب میشود غوّاص نیست.
مسائل اخلاقى نیز این گونهاند که اگر کسى عادت به فضائل اخلاقى کرده به طورى که بدون تأمل به انجام آنها میپردازد او داراى ملکه فضائل اخلاقى است؛ اما کسى که ابتدا مقدارى فکر میکند و پس از تأمل به این نتیجه میرسد که با عفت باشد یا به عدالت عمل کند، او داراى ملکه عدالت نبوده و از نظر اخلاقى نمیتوان او را صاحب فضائل اخلاقى نامید، اگر چه کار اخلاقی انجام داده است.[1]
نتیجه اینکه هوش تنها با فراگیری قواعد و علم اخلاق ارتباط دارد، و ما را در درک معارف اخلاقی مساعدت میکند؛ امّا در حوزۀ عمل به قواعد اخلاقی، آنچه مهم است التزام عملی و انجام دستورات اخلاقی است.
[1]. ر. ک: شیخ طبرسى، الآداب الدینیة للخزانة المعینیة، عابدى، احمد، ص 194 و 195، قم، زائر، چاپ اول، 1380.