لطفا صبرکنید
37186
اجبار در پذیرش دین امکان پذیر نبوده و روند گسترش اسلام در ایران نیز ادعای اجباری بودن اسلام ایرانیان را تأیید نمی نماید و اساسا این حالت با روحیه ایرانیان آزاد منش سازگار نبود و نیست؛ به عنوان مثال بعد از حمله های مغولان به ایران که شاید از بیرحمانه ترین و خونین ترین اتفاقاتی است که در کشور ما رخ داده و منجر به نابودی بخش عظیمی از میراث فرهنگی ایران اسلامی گردیده، ایرانیان نه تنها به دین و آئین مغولان گریشی پیدا ننمودند بلکه به مرور زمان، این مغولان بودند که در اثر همنشینی با دانشمندان مسلمان ایرانی به دین اسلام گرویده و جذب جامعه بزرگ اسلامی گردیدند.
در مورد پرسش تان، ابتدا باید دو نکته را بیان نمود:
1 - اتفاقاتی که هنگام فتوحات بعد از رحلت پیامبر(ص) افتاده، نمی تواند به طور کامل و صد در صد مورد تأیید باشد؛ زیرا به عقیده شیعیان، خلیفه برحق پیامبر(ص)، امام علی(ع) بوده که با این که در این گونه موارد، راهنمایی های ارزنده ای ارائه می فرموده ولی به هر حال، قدرت تصمیم گیری در اختیار دیگران بوده است.
2 - با این وجود، شما دلیل مستندی بر این که مسلمانان، ایرانیان را مجبور به پذیرش دین خود نموده اند، ارائه نکرده اید و تنها با قطعی پنداشتن این مطلب، دلیل آن را جویا شدید.
برای بیان وضعیت ایران در زمان فتح آن توسط مسلمانان، کافی است که حوادث آن زمان را با دقت بررسی نمایید. این فتوحات زمانی انجام پذیرفت که پادشاهی ساسانی با کشمکش های درونی و اعتراضات مردمی مواجه بود.
یزدگرد سوم؛ آخرین پادشاه این سلسله؛ جوان نورسی بود که با بی تدبیری خود باعث ضعف ایران گردید و به همین دلیل دشمنان از همه سو[1] به ایران حمله ور گردیدند[2]. در حمله مسلمانان نیز با این که پایتخت ایران در تیسفون (مدائن فعلی عراق) بود، او ابتدا به شهر ری گریخته ولی فرماندارش در ری از پناه دادن به او خودداری نمود، سپس به اصفهان رفته ولی در آنجا نیز احساس امنیت ننموده و عازم کرمان شد، بعد از اندکی توقف در کرمان، به شهر مرو گریخت و در دو فرسخی آن شهر، آتشکده ای ساخت و در آنجا از سویی با فرماندهان خود در تماس بوده و از سوی دیگر از پادشاهان سایر کشورها؛ همانند چین کمک می خواست. او زمانی قصد پناهنده شدن به چین را نیز داشت که با مخالفت جدی بزرگان ایرانی مواجه شد. آنان او را ملامت نموده و چنین استدلال می کردند که اگر ما با مسلمانانی که دیندارند؛ با توجه به وفای عهدی که از آنان سراغ داریم؛ صلح نموده و در کشور خودمان باشیم، بهتر از آن است که به کشوری پناهنده شویم که نه دیندارند و نه مشخص است که بر پیمان خود استوار بمانند. این جدال و درگیری بین ایرانیان و پادشاه آنان همچنان ادامه داشت، تا این که یزدگرد توسط آسیابانی در مرو کشته شد[3] و بدین ترتیب طومار ساسانیان برچیده شده، مسلمانان قدرت را در ایران به دست گرفتند. این روند تبدیل قدرت؛ جز موارد معدودی[4]؛ بدون خونریزی گسترده و با تنظیم قراردادهایی با حکام محلی انجام شد. از آن به بعد، این ایرانیان بودند که با اشتیاق در گسترش اسلام نقش مهمی را ایفا نمودند.
از جمله دلایلی که در مورد اجباری نبودن پذیرش اسلام توسط ایرانیان وجود دارد، این است که مهم ترین دانشمندان مسلمان از میان ایرانیان برخاسته اند.
مؤلفین معتبرترین کتاب های شیعه؛ یعنی کتب اربعه(چهار گانه) عبارتند از: شیخ صدوق(از شهر ری)، شیخ کلینی(از روستایی در حوالی شهر ری) و شیخ طوسی(از طوس خراسان).
مؤلفین مهم ترین کتاب های اهل سنت؛ یعنی صحاح سته (شش گانه) نیز عبارتند از: بخاری(از بخارا) ، مسلم (از نیشابور)، ترمذی (از ترمذ)، نسائی(از نساء)، ابن ماجه(از قزوین) و ابو داود(از سیستان) که تمام این مؤلفین از مناطقی برخاسته اند که در محدوده جغرافیائی ایران آن زمان بوده است.
با نگاهی در سایر کتاب ها نیز به تأثیرگذاری تعداد بسیاری از دیگر دانشمندان ایرانی پی خواهیم برد.
دلیل دیگر گرایش قلبی ایرانیان به اسلام آن است که بعد از حمله های مغولان به ایران که شاید از بیرحمانه ترین و خونین ترین اتفاقاتی است که در کشور ما رخ داده و منجر به نابودی بخش عظیمی از میراث فرهنگی ایران اسلامی گردیده، ایرانیان نه تنها به دین و آئین مغولان گرایشی پیدا ننمودند بلکه به مرور زمان، این مغولان بودند که در اثر همنشینی با دانشمندان مسلمان ایرانی به دین اسلام گرویده و جذب جامعه بزرگ اسلامی گردیدند.
نتیجه ای که می توان گرفت این است که اجبار جامعه گسترده و وسیعی همانند ایران؛ با آن سابقه فرهنگی که بدون شک یکی از قدیمی ترین تمدن های جهان به حساب می آید؛ به پذیرش دین جدید امکان پذیر نبوده و اگر مردم ایران به ظاهر و تحت اجبار، دین اسلام را پذیرفته بودند، می بایست در اولین فرصت و به محض مشاهده کوچکترین ضعفی در حکومت اسلامی به قیام علیه آنان می پرداختند، در حالی که می بینیم نهضت هایی که با شعارهای غیر اسلامی دست به شورش برداشته بودند، با استقبال خوبی از جانب ایرانیان مواجه نشده، بلکه بر عکس، قیام های عدالت خواهانه ای شبیه نهضت های متعدد علویان که بر احیای ارزش های اصیل اسلامی تأکید داشتند، با پشتیبانی وسیع جامعه ایرانی همراه گردیدند و همان گونه که مشاهده می نمایید، اکنون مذهب بیشتر ایرانیان، پیروی از اهل بیت است، در حالی که بیشتر جنگجویان اسلامی که فاتحان اولیه ایران بودند، بر این مرام نبوده و تابع خلفای وقت بودند و این دلیل دیگری است که اسلام به اجبار وارد قلب ایرانیان نگردیده، چون اصولا شیعیان از قدرت حکومتی برخوردار نبودند که چنین اجباری را عملی سازند و اساسا اجبار در پذیرش قلبی هیچ دینی امکان پذیر نیست، همان گونه که در زمان معاصر نیز مشاهده می نماییم که بعد از دهه های متوالی اسلام ستیزی در کشورهایی نظیر اتحاد جماهیر شوروی سابق و تبلیغ ایده های کمونیستی و نظایر آن و سعی در مجبور نمودن مردم به برگشتن از آئین خود، مسلمانان آن مناطق با تحمل تمام مشکلات، تا حدودی هویت اسلامی خود را حفظ نموده اند و این امر در مورد مسیحیان ساکن آن مناطق نیز صادق است.