لطفا صبرکنید
30399
- اشتراک گذاری
هر دین برای حفظ کیان خود تدابیری اندیشیده و دستوراتی صادر کرده است که اگر آن دستورات عملی نشود اصل دین به خطر خواهد افتاد. از دیدگاه اسلام کسی که دین اسلام را پذیرفته و درخانواده دینی رشد و نمود کرده، و بعد از آن یکی از اصول دین را انکار کند، مرتد شده است و تا زمانی که کسی از ارتداد او آگاه نشده باشد مجازاتی بر او نیست. اما اگر ارتداد خود را از یک اعتقاد فردی به حیطه اجتماعی بکشاند و در برابر دین بایستد و با فتنه انگیزی اذهان عمومی را در تشخیص حق و باطل مشوش کند، مرتکب جرمی شده است که مجازات آن را نیز باید تحمل کند؛ زیرامجازات مرتد به دلیل جرم و گناه اجتماعى او یعنی مبارزه با دین اسلام است. همان طور که در صدر اسلام عدهاى از دشمنان اسلام نقشه کشیده بودند که به ظاهر اسلام بیاورند و سپس مرتد شوند، تا با این کار، ایمان مسلمانان را تضعیف کنند که با تشریع قانون مجازات ارتداد حیله آنان خنثی شد.
اما مسلمانی که با تحقیق دینی دیگر (غیر از اسلام) را انتخاب کند پیرو آن دین خواهد شد و باید رفتارش را طبق آموزه های آن دین تنظیم کند، اگر دین جدید وظیفه تبلیغ را بر عهده او گذاشته است، بدیهی است باید جان خود را به خطر بیندازد و بدون هیچ واهمه ای جان خود را فدا کند؛ زیرا دین دارای چنان ارزشی است که پیروان آن باید جان خود را در راه تبلیغ و حفظ آن فدا کنند. همان طور مسلمانان واقعی از صدر اسلام تاکنون در شرایطی که ایجاب می کرده است چنین عمل کرده اند. از نظر اسلام کسی به خاطر حفظ جان دست از دین یا تبلیغ آن بردارد در حقیقت دین دار نیست.
مرتد کسى است که از دین اسلام خارج شده، و کفر را اختیار نماید. [1] و به دو قسم فطرى و ملّى تقسیم مىشود.
مرتد فطرى، کسى است که پدر یا مادرش در هنگام انعقاد نطفهاش مسلمان بودهاند و خودش پس از بلوغ، اظهار اسلام کرده، و سپس از اسلام خارج شده است. [2]
مرتد ملّى کسى است که پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه او کافر بودهاند، و او پس از بلوغ، اظهار کفر کرده و سپس اسلام آورده، و مجدداً کافر شده است. [3]
در فقه شیعه، هر یک از اقسام مرتد فطرى و ملّى داراى احکام مدنى و جزایى می باشند. حکم جزایی مردی که مرتد فطری است قتل است و توبه او نزد قاضى قبول نمىشود. اما مردی که مرتد ملّى است نخست دعوت به توبه مىشود، اگر توبه کرد آزاد مىشود، و الّا کشته مىشود. زن مرتد، چه فطرى باشد چه ملّى، کشته نمىشود، بلکه دعوت به توبه مىشود، اگر توبه کرد آزاد مىشود، و الّا در زندان باقى مىماند. [4]
در فقه اهل سنت، بنابر رأى مشهور، مرتد - در همه انواع آن - ابتدا دعوت به توبه مىشود، اگر توبه کرد آزاد مىشود، و الّا کشته مىشود و فرقى میان ملّى و فطرى و زن و مرد نیست. [5]
ارتداد در ادیان الاهى غیر از اسلام نیز جرم و گناه، و مجازات آن مرگ است. [6]
بنابراین، مىتوان گفت ارتداد از دیدگاه همه ادیان و مذاهب جرم و گناه است و مجاز آن (با اختلاف در شرایط) مرگ است. [7] [8]
گرچه حکم سیاسى مرتد فطرى براى آنها که از محتواى آن آگاه نیستند ممکن است یک نوع خشونت و تحمیل عقیده و سلب آزادى اندیشه تلقى گردد. ولى اگر به این واقعیت توجه کنیم که این احکام مربوط به کسى نیست که اعتقادى در درون دارد و در مقام اظهار آن بر نیامده، بلکه تنها کسى را شامل مىشود که به اظهار یا تبلیغ بپردازد، و در حقیقت قیام بر ضد دین و اعتقادات مردم جامعه کند، روشن مىشود که این خشونت بى دلیل نیست، و با مسئله آزادى اندیشه نیز منافات ندارد. همان گونه که گفتهایم شبیه این قانون در بسیارى از کشورهاى شرق و غرب با تفاوت هایى وجود دارد.
توجه به این نکته نیز لازم است که پذیرش اسلام باید طبق منطق باشد، مخصوصا کسى که از پدر یا مادر مسلمان تولد یافته و در یک محیط اسلامى پرورش دیده، بسیار بعید به نظر مىرسد که محتواى اسلام را تشخیص نداده باشد، بنابراین عدول و بازگشت او به توطئه و خیانت شبیهتر است تا به اشتباه و عدم درک حقیقت و چنین کسى استحقاق چنان مجازاتى را دارد. [9] زیرا اسلام که داعیه هدایت و رهبری جامعه را دارد و خود را دین حق و کامل و دیگر ادیان را ناقص و تحریف شده می داند، قطعا دشمنانی دارد که برای از بین بردن آن از هیچ کوششی فرو گذار نخواهند کرد. به همین دلیل برای حفظ کیان خود تدابیری اندیشیده و دستوراتی صادر کرده است که اگر آن دستورات عملی نشود اصل دین به خطر خواهد افتاد. جالب است بدانیم ابتدای تشریع قانون مجزات مرتدین زمانی بود که در صدر اسلام عدهاى از دشمنان اسلام طبق نقشه ای حساب شده ابتدا به ظاهر اسلام آورده و سپس مرتد شدند! تا با این کار، ایمان مسلمانان را تضعیف کنند که با تشریع این قانون حکیمانه و اعلام آن جلوی این کار گرفته شد. پس اسلام برای حفظ کیان خود ناچار به تشریع چنین قانونی بوده است.
اما مرتدی که دین جدیدی اختیار کرده ،قطعا می داند که از این پس پیرو آن دین جدید خواهد شد و باید رفتارش را طبق آموزه های آن دین تنظیم کند و اگر قصد تبلیغ دین جدیدش را به عنوان یک وظیفه دارد، باید توجه کند که آیا واقعا دین جدید او دارای چنان ارزشی است که همه خطرات را به جان و دل بخرد یا نه؟ اگر دین او واقعا بر حق است چه سعادتی بالاتر از این که انسان در راه دین خود کشته شود. همان طور که از صدر اسلام تا کنون عده زیادی از مسلمانان با ایمان جان شیرین خود را در راه دفاع، حفظ و تبلیغ اسلام نموده اند، و کسی که به خاطر حفظ جان خود دست از دین یا تبلیغ آن بردارد در حقیقت دین دار نیست و یا این دین جدید را دارای چنان ارزشی نمی داند که جان خود را برای آن فدا کند و ارزش آن را تنها در حرف و سخن می داند که معلوم است سر انجام این دین و چنین دین دارانی چیست؟
خلاصه این که هر دینی که خود را بر حق می داند در درجه اول باید بتواند در برابر دشمنان از کیان خود دفاع نماید، وظیفه حفظ دیگر ادیان و پیروان آنها را بر عهده ندارد؛ زیرا اساسا آنها را بر حق نمی داند و همه مرتدینی که دارای ویژگی ها و شرایط یک مرتد هستند را دشمنان خود می داند که باید خطری که از ناحیه آنان متوجه اسلام است دفع و خنثا شود. کسانی که آئین دیگری غیر از اسلام انتخاب کرده اند نیز باید وظایف خود را طبق دستورات دین و آئین خود انجام دهند.
براى مطالعه بیشتر در زمینه فلسفه مجازاتهاى اسلامى رجوع کنید به:
1. فلسفه حقوق، قدرت اللَّه خسروشاهى، مصطفى دانش پژوه، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، ص 222 - 201.
2. عدل الهى، شهید مطهرى، انتشارات صدرا.
3. تفسیر آیه "لااکراه فى الدین" در المیزان، ج 2، ص 278 و تفسیر نمونه، ج 2، ص 360.
[1] امام خمینى، تحریر الوسیلة، ج2 ، ص 366 ؛ ابن قدامه، المغنى، ج 10، ص 74.
[2] امام خمینى، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 336. برخى، اسلام یکى از والدین را در هنگام ولادت شرط مىدانند (خویى، مبانى تکلمة المنهاج، ج 2، ص 451) و برخى دیگر اظهار اسلام بعد از بلوغ را شرط نمىدانند (شهید ثانى، مسالک الافهام، ج 2، ص 451).
[3] امام خمینى، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 336.
[4] امام خمینى، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 494.
[5] عبدالرحمن الجزیرى، الفقه على المذاهب الاربعه، ج 5، ص 424. ابو حنیفه مانند شیعیان میان زن و مرد فرق گذاشته است. (ابوبکر الکاسانى، بدایع الصنایع، ج 7، ص 135) و حسن بصرى دعوت به توبه را نمىپذیرد (ابن قدامه، المغنى، ج 10، ص 76).
[6] نک: عهد قدیم: سفر توریه مثنى، فصل 13؛ کتاب مقدس، ترجمه فارسى ولیم گلن، دار السلطنه، لندن، 1856 میلادى، ص 357 - 8؛ الکتاب المقدس، دار المشرق، بیروت، سفر ثنیة الاشتراع، الفصل 13، ص 379 - 80؛ عهد جدید سازمان ترجمه تفسیرى کتاب مقدس، تهران، 1357، ص 305 - 6.
[7] البته برخى مجازات مرگ براى ارتداد را حکم تعزیرى مىدانند نه حد و معتقدند تعزیرات تماماً به دست حاکم است و شکل خاصى براى آن در اسلام معین نشده است؛ لذا نمىتوان گفت مجازات ارتداد از دیدگاه اسلام مرگ است. ر.ک: حسینعلى منتظرى، دراسات فى ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، ج3 ص 387. و نیز ر.ک: عیسى ولایى، ارتداد در اسلام، ص 148 - 129.
[8] اقتباس از سؤال شماره 948 (سایت: 1027)، نمایه: اعدام مرتد فطری.
[9] تفسیر نمونه، ج 11، ص 427.