جستجوی پیشرفته
بازدید
31
آخرین بروزرسانی: 1404/01/31
خلاصه پرسش
معنای حرف جر «عن» و کاربردهای آن چیست؟
پرسش
معنای حرف جر «عن» و کاربردهای آن چیست؟
پاسخ اجمالی

در ادبیات عرب، «حروف جاره» یا «حروف جر» حرف‌هایی هستند که تنها بر سر اسم‌ها در می‌آیند و آنها ‌را مجرور می‌کنند. حروف جر بر اساس نظر مشهور، هفده حرف‌اند که یکی از آنها حرف «عَنْ» است.

عن و معانى آن‌:

ادیبان عرب برای این حرف، چندین معنا ذکر کرده‌اند که البته ممکن است برخی از آنها با یکدیگر مترادف و مشابه باشند.

به عنوان نمونه بر اساس نظر صاحب مغنى اللبیب، «عن» ده معنا دارد:

  1. مجاوزه، مانند: «خرج السهم عن القوس»؛ تیر از کمان گذشت.
  2. بدل، مانند: «وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً»؛[1] و از آن‌روز بترسید که هیچ‌کس به جاى دیگرى مجازات نمی‌‏شود.
  3. استعلاء و یا به معنای «عَلَی»، مانند: «وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ»؛[2] و هر کس بُخل ورزد، نسبت به خود بخل ورزیده است. که معنایش با «یبخل علی نفسه» یکی خواهد بود.
  4. تعلیل، مانند: «وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهیمَ لِأَبیهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِیَّاهُ»؛[3] و آمرزش خواستن ابراهیم براى پدرش نبود، مگر به علت وعده‌‌اى که به وى داده بود.
  5. «بعد»، مانند: «مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»؛[4] بعضى از یهود، به تحریف سخنان خدا می‌پردازند، بعد از آن‌که آن سخنان در جایش قرار گرفته بود.
  6. به معنای «فى»، مانند: «و آس سراة الحىّ حیث لقیتهم‌ *** و لا تک عن حمل الرّباعة وانیا» ... و در به دوش کشیدن آقایی و سروری سست مباش.
  7. به معنای «مِن»، مانند: «أُولئِکَ الَّذینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا»؛[5] اینها کسانی هستند که از ایشان نیکوترین آنچه را که انجام داده‌‏اند می‌‏پذیریم. یعنی «نتقبّل منهم».
  8. به معنای «باء»، مانند: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏»؛[6] پیامبر(ص) سخن هواپرستانه‌ای بر زبان جاری نمی‌کند.
  9. استعانت، مانند: «رمیت عن القوس»؛ به کمک کمان، تیراندازی کردم.
  10. زائده، مانند: «أ تجزع ان نفس أتاها حماها *** فهلّا الّتى عن بین جنبیک تدفع‌».[7] ... پس چرا مراقب چیزی نیستی که میان دو پهلویت قرار دارد؟

وجود حرف «عن» در این شعر، زائده است، و معنایی بر آن نمی‌افزاید و بود و نبودش یکی است.


[1]. بقره، 48.

[2]. محمد، 38.

[3]. توبه، 114.

[4]. نساء، 46.

[5]. احقاف، 16.

[6]. نجم، 3.

[7]. ر. ک: ذهنى تهرانى، سید محمد جواد، قواعد صرف و نحو و روش تجزیه و ترکیب، ج 1، ص 147، قم، مؤلف، چاپ اول، 1371ش. 

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها