لطفا صبرکنید
34643
- اشتراک گذاری
هر چند این سخن حضرت سلیمان(ع) حکایت از عظمت روحی و مقام یقین به رحمت بی کران الهی دارد که نسبت به انسان های عادی بسیار برتر است ولی نسبت به حالات خاص امام حسین(ع) قابل مقایسه نیست. چون این آیات اولاً: به نوعی حکایت از این می کند که حضرت سلیمان در یک لحظه دچار لغزش (البته به معنای ترک اولی ) شده است، و از دست دادن فرزند نوعی عقوبت محسوب می شده است. ثانیاً: فرزندی که از دست داده ناقص الخلقه و در بدو تولد بوده است، معمولاً از دست دادن چنین فرزندی موجب تحریک عاطفه انسانی نمی شود. اما امام حسین (ع) در روز عاشوراء این سخنان را در حالی بیان کردند که اولاً: در اوج کمال معرفت و عشق به خداوند است. ثانیاً: فرزندی را در راه خداوند هدیه می کند که شبیه ترین فرد از جهت جسمی، اخلاقی و گفتاری به نبی خاتم (ص) بود. گریه و اظهار ناراحتی برای از دست دادن چنین فرزندی با آن وضعیت دل خراش که قلب هر سنگ دلی را منقلب می کند؛ اولاً: کاملاً طبیعی است. ثانیاً: بیانگر جامعیت وجودی امام است که در عین شجاعت، قوت قلب و استقامت در مبارزه، دارای قلبی پر از عاطفه و محبت است. ثالثاً: این جمله حکایت از اوج فداکاری امام می کند که با ارزش ترین چیزی که در اختیار دارد را در راه خداوند هدیه می کند.
بنابراین؛ سخنان امام نه تنها حکایت از یأس و نا امیدی از رحمت الهی ندارد بلکه حکایت از امید و ایمان بسیار بالا نسبت به زندگی برتر و پایدارتر اخروی دارد.
در خصوص شأن نزول دو آیه 34 و 35[1] از سوره «ص» حکایات و روایات زیادی در کتب تفسیری و یا تاریخی نقل شده است که موجه ترین آنها، با توجه به مقام عصمت حضرت سلیمان (ع) به قرار زیر است[2]:
سلیمان آرزو داشت فرزندان برومند شجاعى نصیبش شود که در اداره کشور و مخصوصا جهاد با دشمن به او کمک کنند، او داراى همسران متعدد بود با خود گفت: من با آنها همبستر میشوم- تا فرزندان متعددى نصیبم گردد، و به هدفهاى من کمک کنند، ولى چون در اینجا غفلت کرد و "انشاء اللَّه"، همان جملهاى که بیانگر اتکاى انسان به خدا در همه حال است، را نگفت در آن زمان هیچ فرزندى از همسرانش تولد نیافت، جز فرزندى ناقص الخلقه، همچون جسدى بیروح که آن را آوردند و بر کرسى او افکندند! سلیمان سخت در فکر فرو رفت، و ناراحت شد که چرا یک لحظه از خدا غفلت کرده، و بر نیروى خودش تکیه کرده است، توبه کرد و به درگاه خدا بازگشت.[3]
این آیات اولاً: به نوعی حکایت از این می کند که حضرن سلیمان در یک لحظه دچار لغزش (البته به معنای ترک اولی ) شده است، از دست دادن فرزند نوعی عقوبت محسوب می شده است. ثانیا: فرزندی که از دست داده ناقص الخلقه و در بدو تولد بوده است، معمولاً از دست دادن چنین فرزندی عاطفه انسانی را تحریک نمی کند. اما امام حسین (ع) در روز عاشورا این سخنان را در حالی بیان کردند که اولاً: در اوج کمال معرفت و عشق به خداوند است. ثانیاً: فرزندی را در راه خداوند هدیه می کند که شبیه ترین فرد از جهت جسمی، اخلاقی و گفتاری به نبی خاتم (ص) بود. فردی بود که فدای امام زمان خود شد و در حال حرکت به میدان مبارزه گفت: من على بن الحسین بن على میباشم. من از گروهى هستم که جد پدرشان پیامبر اسلام است. بخدا قسم که پسر زنا زاده در میان ما حکومت نخواهد کرد. من شما را با این نیزه بقدرى میزنم که نوک آن بر گردد. من شما را با شمشیر میزنم و از پدر خویشتن حمایت می کنم. من شما را نظیر جوان هاشمى و علوى میزنم..[4]
گریه و اظهار ناراحتی برای از دست دادن چنین فرزندی با آن وضعیت دل خراش که قلب هر سنگ دلی را منقلب می کند؛ اولاً: کاملا طبیعی است. ثانیاً: بیانگر جامعیت وجودی امام است که در عین شجاعت، قوت قلب و استقامت در مبارزه، دارای قلبی پر از عاطفه و محبت است چون امام سرچشمه همه کمالات انسانی است و مهر و محبت یکی از کمالات انسانی است. چنانکه نبی خاتم (ص) در هنگام از دست دادن فرزندش ابراهیم گریه می کردند و در جواب پرسش از علت گریه فرمودند این گریه نیست، بلکه رحمت است و کسی که ترحم نکند، مورد ترحم قرار نمی گیرد.[5] فاطمه زهرا (س) نیز بر سر قبر پدرش نبی خاتم (ص) از سوز درون فرموده است: ای پدر تو رفتی و با رفتن تو، دنیا روشنی هایش را از ما برگرفت و نعمت و خوشی اش را از ما دریغ کرد، جهان به حسن و جمال تو روشن بود، اما الان روز روشن آن سیاه گشته و تر و خشک آن، حکایت از شب های بس تاریک دارد.[6]
ثالثاً: این جمله امام بر بالای جسم مجروح و بی روح علی اکبر «یا علی! علی الدنیا بعدک العفی، یعنی ای علی بعد از تو خاک بر سر این دنیا» نشان دهنده جایگاه با عظمت علی اکبر نزد امام می کند که وجود او برای امام برابری با حیات امام می کند.
رابعاً: حکایت از اوج فداکاری امام می کند که با ارزش ترین چیزی که در اختیار دارد در راه خداوند هدیه می کند.
گذشته از همه، کسی که در اوج سلامتی خود و فرزندانش، برای خشنودی خداوند از همه آنها چشم پوشی می کند آیا او به رحمت خداوند امیدوار تر است یا کسی که فرزند ناقص الخلقه را از دست داده و در آن حال از خداوند سلطنت جهانی را طلب می کند؟ هر چند این سخن حضرت سلیمان (ع) نیز حکایت از عظمت روحی و مقام یقین به رحمت بی کران الاهی دارد که نسبت به انسان های عادی بسیار برتر است ولی نسبت به حالات خاص امام حسین (ع) قابل مقایسه نیست. بنابراین سخنان امام نه تنها حکایت از یأس و نا امیدی از رحمت الهی ندارد، بلکه حکایت از امید و ایمان بسیار بالا نسبت به زندگی برتر و پایدارتر اخروی دارد. علاوه این که این جمله امام حکایت از اوضاع نابسامان آن عصر و زمان دارد چنان که از فرمایش امام حسین (ع) در دیگر موارد، علت بیزاری او از زندگی دنیوی مشخص می شود، در مسیرش به سوی کربلا فرمودند: به راستی دنیا تغییر چهره داده و ناشناخته گشته و نیکی آن در حال نابودی است و از نیکی جز رطوبتی که در ته ظرف مانده و جز زندگی وبال آور، همچون چراگاهی که جز گیاه بیماری زا و بی مصرف چیزی در آن نمی روید، باقی نمانده است، آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل دست بر نمی دارند، به طوری که مؤمن حق دارد به مرگ و دیدار خدا مشتاق باشد... همانا مردم دنیاپرست شدند و دین فراتر از سر زبان آنها نمی رود... .[7]
در کلامی دیگر به صورت مکرر، علت بیزاری از زندگی دنیا را هتک حرمت و شهادت مردان الهی می داند.
امام زین العابدین (ع) می فرماید: در هر منزلی که فرود آمدیم و بار بستیم، پدرم از شهادت یحیی بن زکریا (ع) سخن می گفت: از آن جمله روزی فرمود: از خواری دنیا نزد باری تعالی این است که سر مطهر یحیی را بریدند و به عنوان هدیه، به نزد زن زناکاری از بنی اسرائیل بردند،[8] و همین طور امام حسین (ع) در شهادت علی اکبر فرمود: چقدر اینها جسارت بر ذات حق تعالی و نبی خاتم (ص) و هتک حرمت نبی خاتم (ص) کردند.[9]
[1] "به تحقیقی که ما سلیمان را آموزدیم و جسدی را بر روی تخت اش انداختیم، سپس او توبه کرد و گفت پروردگارم مرا ببخش و به من سلطنتی که بعد از من شایسته کسی نباشد، ببخش، به درستی که تو زیاد بخششگری"، صاد، 35.
[2] در ارتباط با تفسیر این دو آیه و ترک اولی سلیمان (ع) و اشکالات و پاسخ های راجع به درخواست سلطنت انحصاری حضرت سلیمان (ع) رجوع شود به: المیزان عربی، ج 17، ص 204؛ تفسیر نمونه، ج 19، ص 282؛ راه و راهنماشناسی، ص 174، استاد مصباح یزدی.
[3] تفسیر نمونه، ج 19، ص 281.
[4] بحارالانوار، ج 45، ص 43.
[5] وسائل الشیعة، ج 2، ابواب دفن، باب 17، ص 922، روایت 8.
[6] بحارالانوار، ج 43، ص 174-180.
[7] تحف العقول، سخنان کوتاه امام حسین (ع)، ص 427.
[8] بحارالأنوار، ج 45، ص 299 ؛ نرم افزار گنجینه روایات نور؛ نک: پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، شماره 13، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، مرکز فرهنگی، اداره مشاوره و پاسخ.
[9] بحار الانوار، ج 45، ص 44.