لطفا صبرکنید
بازدید
34216
34216
آخرین بروزرسانی:
1393/09/09
کد سایت
fa53238
کد بایگانی
65519
نمایه
حصر به الا و إنما
طبقه بندی موضوعی
بیشتر بدانید
گروه بندی اصطلاحات
اصطلاحات فقهی - اصولی|ادبیات|اصطلاحات منطقی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
تفاوت معنای «إلّا» و «إنّما» و تأثیرات آنها بر جمله چگونه است؟
پرسش
تفاوت معنایی «إلا» و «إنما»، و تأثیرات آنها بر جمله چیست؟
پاسخ اجمالی
یکی از ظرافتهای هر زبان آن است که بتواند در صورت لزوم، کلام را موجز و به اختصار بیان کند؛ در همین راستا در زبان عربی، باب ضمایر،[1] باب عطف،[2] باب تثنیه و جمع[3] و باب حصر به اِلّا و إنما و...، وضع شده تا از طولانی شدن عبارات در رساندن مقصود جلوگیری کرده و با کلام کوتاه معانی زیادی به مخاطب، منتقل شود.[4]
یکی از روشهای جلوگیری از طولانیشدن کلام، قصر و حصر به إلّا و إنّما است؛ چون در باب حصر به إلّا و إنّما، یک جمله جای دو جمله مینشیند و از طولانی شدن کلام جلوگیری میکند. به عنوان مثال به جای اینکه بگوییم «کان زید شاعرا و لایکون کاتبا» میگوییم «ما کان زید الا شاعراً» و از آوردن دو جمله خودداری میکنیم.
معنای قصر و حصر
قصر و حصر، عبارت است از اختصاص دادن چیزی به چیز دیگر به طریق مخصوص.[5] به عبارت دیگر؛ اثبات حکمی برای موردی معین و نفی آن حکم از موارد دیگر است.[6] مانند «ما زید الا شاعر»؛ معنای این کلام آن است که زید فقط شاعر است و صفات دیگری مانند نوشتن و... را از او نفی میکند و با چنین کلامی اعتقاد نادرست مخاطب مبنی بر اینکه زید هم شاعر است هم کاتب و...، رد میشود.[7]
ارکان قصر و حصر
برای قصر و حصر در یک جمله باید سه رکن اصلی وجود داشته باشند که عبارتاند از:
الف: ابزار و ادات قصر و حصر؛ ابزار حصر و قصر بسیار است،[8] اما روشهای مشهور در زبان عرب، عبارتاند از:
1. نفی و استثنا به الا؛ مانند «ما محمد إلا رسول».
2. إنما؛ مانند «إنّما یخشى الله من عباده العلماء».
3. عطف با لا، بل، لکن؛ مانند «الارض متحرکه لا ثابتة».
4. مقدم کردن چیزی که جایگاهش مؤخر است؛ مانند «إیّاک نعبدُ وإیّاک نستعین».[9]
ب: مقصور؛ به کسی یا چیزی که قصر بر آن صورت گرفته «مقصور» گفته میشود.
ج: مقصور علیه: به فعل یا اسم یا ظرف و...، که یک حالتی بدان اختصاص یافته است «مقصور علیه» میگویند. مثلاً در مثال «ما زید الا شاعر»، به «ما» و «الا» ابزار قصر و حصر و به ماقبل الا که زید باشد مقصور علیه و به مابعد الا که شاعر باشد مقصور گفته میشود.[10]
اقسام قصر
قصر به اعتبارات گوناگون دارای اقسام متعددی است؛ مانند قصر موصوف بر صفت، قصر صفت بر موصوف، قصر افراد، قصر قلب، قصر تعیین و... برای آگاهی به کتابهای بلاغی رجوع شود.[11]
فرق قصر به «إلا» با قصر به «إنما»
1. لای عاطفه با «إلا» جمع نمیشود ولی با «إنما» قابل جمع است.[12]
2. اصل در قصر به «إلّا» این است که حکم برای مخاطب مجهول باشد؛ یعنی شأن حکم به گونهای باشد که غالباً مخاطب نسبت به آن جهل داشته باشد و مورد انکارش باشد، بر خلاف قصر به إنما که نیازی به جهل و انکار مخاطب نسبت به آن نیست.[13]
3. مقصور علیه «در قصر به نفی و إلا» بعد از إلا قرار میگیرد ولی در «قصر به إنما» مقصور علیه در آخر جمله قرار میگیرد وجوبا.[14]
4. در حصر به «إلا» تقدیم محصور جایز است برخلاف «إنما» که تقدیم محصور جایز نیست؛ زیرا در حصر به إنما واجب است محصور در آخر کلام باشد و با تقدیمش اشتباه در محصور رخ میدهد، بر خلاف محصور به إلا که همیشه بعد از إلا قرار میگیرد و فرقی ندارد مقدم باشد یا مؤخر مثلاً در مثال «إنما ضرب عمرا زید» محصور و مقصور، زید است اگر مقدم بر مفعول یا فعل شود گمان میشود محصور، «عمرا» است که آخر جمله واقع شد.[15]
از آنچه بیان شد، روشن میشود که تأثیر الا و إنما بر یک جمله این است که برخی از اطراف جمله را قصر و حصر میکند و اختصاص به برخی از افراد و اطراف دیگر جمله میدهد، هر چند در چگونگی افاده حصر و قصر بین این دو فرقهایی وجود داشته که بیان گردیده است.
یکی از روشهای جلوگیری از طولانیشدن کلام، قصر و حصر به إلّا و إنّما است؛ چون در باب حصر به إلّا و إنّما، یک جمله جای دو جمله مینشیند و از طولانی شدن کلام جلوگیری میکند. به عنوان مثال به جای اینکه بگوییم «کان زید شاعرا و لایکون کاتبا» میگوییم «ما کان زید الا شاعراً» و از آوردن دو جمله خودداری میکنیم.
معنای قصر و حصر
قصر و حصر، عبارت است از اختصاص دادن چیزی به چیز دیگر به طریق مخصوص.[5] به عبارت دیگر؛ اثبات حکمی برای موردی معین و نفی آن حکم از موارد دیگر است.[6] مانند «ما زید الا شاعر»؛ معنای این کلام آن است که زید فقط شاعر است و صفات دیگری مانند نوشتن و... را از او نفی میکند و با چنین کلامی اعتقاد نادرست مخاطب مبنی بر اینکه زید هم شاعر است هم کاتب و...، رد میشود.[7]
ارکان قصر و حصر
برای قصر و حصر در یک جمله باید سه رکن اصلی وجود داشته باشند که عبارتاند از:
الف: ابزار و ادات قصر و حصر؛ ابزار حصر و قصر بسیار است،[8] اما روشهای مشهور در زبان عرب، عبارتاند از:
1. نفی و استثنا به الا؛ مانند «ما محمد إلا رسول».
2. إنما؛ مانند «إنّما یخشى الله من عباده العلماء».
3. عطف با لا، بل، لکن؛ مانند «الارض متحرکه لا ثابتة».
4. مقدم کردن چیزی که جایگاهش مؤخر است؛ مانند «إیّاک نعبدُ وإیّاک نستعین».[9]
ب: مقصور؛ به کسی یا چیزی که قصر بر آن صورت گرفته «مقصور» گفته میشود.
ج: مقصور علیه: به فعل یا اسم یا ظرف و...، که یک حالتی بدان اختصاص یافته است «مقصور علیه» میگویند. مثلاً در مثال «ما زید الا شاعر»، به «ما» و «الا» ابزار قصر و حصر و به ماقبل الا که زید باشد مقصور علیه و به مابعد الا که شاعر باشد مقصور گفته میشود.[10]
اقسام قصر
قصر به اعتبارات گوناگون دارای اقسام متعددی است؛ مانند قصر موصوف بر صفت، قصر صفت بر موصوف، قصر افراد، قصر قلب، قصر تعیین و... برای آگاهی به کتابهای بلاغی رجوع شود.[11]
فرق قصر به «إلا» با قصر به «إنما»
1. لای عاطفه با «إلا» جمع نمیشود ولی با «إنما» قابل جمع است.[12]
2. اصل در قصر به «إلّا» این است که حکم برای مخاطب مجهول باشد؛ یعنی شأن حکم به گونهای باشد که غالباً مخاطب نسبت به آن جهل داشته باشد و مورد انکارش باشد، بر خلاف قصر به إنما که نیازی به جهل و انکار مخاطب نسبت به آن نیست.[13]
3. مقصور علیه «در قصر به نفی و إلا» بعد از إلا قرار میگیرد ولی در «قصر به إنما» مقصور علیه در آخر جمله قرار میگیرد وجوبا.[14]
4. در حصر به «إلا» تقدیم محصور جایز است برخلاف «إنما» که تقدیم محصور جایز نیست؛ زیرا در حصر به إنما واجب است محصور در آخر کلام باشد و با تقدیمش اشتباه در محصور رخ میدهد، بر خلاف محصور به إلا که همیشه بعد از إلا قرار میگیرد و فرقی ندارد مقدم باشد یا مؤخر مثلاً در مثال «إنما ضرب عمرا زید» محصور و مقصور، زید است اگر مقدم بر مفعول یا فعل شود گمان میشود محصور، «عمرا» است که آخر جمله واقع شد.[15]
از آنچه بیان شد، روشن میشود که تأثیر الا و إنما بر یک جمله این است که برخی از اطراف جمله را قصر و حصر میکند و اختصاص به برخی از افراد و اطراف دیگر جمله میدهد، هر چند در چگونگی افاده حصر و قصر بین این دو فرقهایی وجود داشته که بیان گردیده است.
[1] . «چون ضمیر کوتاه تر از اسم ظاهر است».
[2] . «چون حروف عطف سبب بی نیازی از تکرار عامل میشود».
[3] . «چون با جمع یا تثنیه آوردن یک کلمه از دو یا چند بار تکرار کردن آن بی نیاز میشویم؛ زیرا زیدان در حقیقت، زید زید است و زیدون در حقیقت، زید زید زید و..، است».
[4] . ابو غربیه، عصام عید فهمى، أصول النحو عند السیوطی بین النظریة و التطبیق، ص 318، قاهره، هیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ اول، بیتا.
[5]. «بکار گیری یک سری از حروف یا روشهای دیگری که در علم بلاغت بیان گردیده است». برای اطلاع، ر.ک؛ هاشمی، احمد بن ابراهیم، جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع، ص137 - 139، بیروت، المکتبة العصریة.
[6]. جواهر البلاغه، ص 135.
[7]. همان، ص 134.
[8]. «برخی 14 روش برای قصر و حصر بیان کردهاند». همان، ص 135.
[9]. همان، ص 136.
[10]. همان، ص 137 – 139.
[11]. همان، ص 137 – 140.
[12]. جواهر البلاغه ص 135.
[13]. جواهر البلاغه، ص 135.
[14]. جواهر البلاغه، ص 136.
[15]. ابن مالک، محمد بن عبد الله، تیسیر و تکمیل شرح ابن عقیل على الفیة ابن مالک، شارح: ابن عقیل، عبد الله بن عبد الرحمن، گرد آوری: فئة من المدرسین، مقدمه: سلطانى، محمد على، ج 2، ص 153، دمشق، دار العصماء، چاپ اول، بیتا.
نظرات