لطفا صبرکنید
25921
- اشتراک گذاری
پاسخ سؤال در ضمن نکات ذیل بیان می شود:
1. با توجه به این که، تمام احکام الاهی بر اساس مصالح و مفاسد است؛ یعنی، هیچ چیزی بدون جهت، حلال و یا واجب نشده است، این طور نیست که احکام بدون حکمت و ملاک و معیار و آثار برای بشریت آورده شده و چرایی در آن راه نداشته باشد.
2.گفتنی است در آیات و روایات به صورت کلی و جزئی به برخی از حکمت ها (چرایی ها) اشاره شده است. در مواردی هم می توان از قرائن و روح کلی دستورات الاهی به این حکمت ها دست یافت.
3. این را باید توجه داشت که اگر در مواردی حکمت و چرایی احکام فقهی بیان نشده، این خود دارای چرا و حکمت و مصلحتی است و آن پرورش روح تعبّد و عبودیت و بندگی در انسان است.
4. عقل آدمی محدود است و نمی تواند به همه جزئیات احکام دسترسی پیدا کند و اگر عقل آدمی نتوانست به جزئیات و حتی برخی از کلیات احکام پی ببرد، نباید احکام الاهی را ناقص دانسته و آن را رد نماید؛ زیرا علم و حکمت خدای بزرگ ایجاب می کند که هیچ فرمانی را بدون رعایت مصالح بندگانش صادر نکند و چنین افرادی همیشه در صدد پیروی از دستورهای الهی هستند.
به پرسش مطرح شده در ضمن چند نکته، پاسخ داده می شود:
1. تمام احکام الاهی بر اساس مصالح و مفاسد است و ما قبول نداریم که احکام فقهی چرا ندارد. توضیح اینکه ، هیچ حکمی از احکام اسلامی بدون جهت، حلال و یا واجب و ... نشده است و این طور نیست که چرایی در آن راه نداشته باشد. کسانی که پایه توحید خود را محکم ساخته اند و طبق دلایل قطعی عقیده دارند که قانون گذار اسلام؛ یعنی، خداوند متعال، بی نیاز مطلق و دارای علم و حکمت بی پایان است، هیچ گونه تردیدی نخواهند داشت که تمام احکام و مقررات و دستورهای اسلامی که پیامبر اسلام از طرف خدای متعال برای بشر آورده است، دارای مصالح و فوایدی می باشد؛ زیرا علم و حکمت خدای بزرگ ایجاب می کند که هیچ فرمانی را بدون رعایت مصالح بندگانش صادر نکند و چنین افرادی همیشه در صدد پیروی از دستورهای الهی هستند و دانستن و ندانستن جزئیات فلسفه و چرایی احکام در روحیه آنان اثری نخواهد داشت.
حضرت امام رضا (ع) می فرمایند:« همانا، چنین یافتیم که هر آنچه را که خدای تبارک و تعالی حلال فرموده صلاح و بقای بندگان در آن بوده است و به آن احتیاج دارند و بی نیاز از آن نیستند و در آنچه حرام نموده است نیازی برای بندگان به آن نیافتیم، بلکه مایه فسادی است که ایشان را به سوی نابودی و هلاکت سوق می دهد ». [1]
2. هر چند عقل آدمی، محدود است و نمی تواند به همه مصالح و حکمت و چرایی احکام، پی ببرد؛ اما باید دانست که در آیات و روایات به حکمت، ملاک و آثار، برخی از احکام به صورت کلی و یا جزئی اشاره شده، یا از راه قرائن می توان به نکاتی دست یافت.
مثلاً کتاب «علل الشرایع» شیخ صدوق در بیان حکمت و فلسفه و چرایی احکام بوده و در آنجا بسیاری از روایات مربوط به آن جمع آوری شده است.
ما به عنوان نمونه تنها به نماز که از مهمترین واجبات و احکام الهی است اشاره می کنیم: از آن جایی که خدای متعال انسان را بیهوده خلق نکرده، و انسان هم فطرتاً طالب کمال الاهی است، باید راهی برای رسیدن به این کمال، داشته باشد و آن راه که به طور کلی بندگی و اطاعت خدای متعال باشد، جز با بیداری و هوشیاری امکان پذیر نیست و مقابل بیداری که غفلت باشد، به عنوان مانعی در تهذیب نفس و رسیدن به قرب و کمال الاهی است. چنان چه حضرت علی (ع) می فرماید: «غفلت، گمراهی جان (و روح انسان) است و عنوان انواع بدبختی هاست». [2] یکی از راه های مهم زدودن این غفلت، نمازهای پنجگانه شبانه روزی است. [3] از این رو از آثار نماز، دوری از فحشاء و منکرات دانسته شده است: «و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتی ها و گناه باز مىدارد ». [4]
3. در مواردی که هم خداوند به حکمت برخی از احکام اشاره نکرده است، خود بر اساس حکمتی بوده است. مثلا این نگفتن ها برای آن است که خداوند می خواهد روح تعبد و عبودیت را در انسان تقویت کند. اگر کسی بخواهد بندگی خدای متعال را بکند، مگر ندانستن این که چرا نماز صبح دو رکعت است و نماز ظهر چهار رکعت؟ خللی به بندگی او وارد می کند؟! اگرچه همین عدد رکعات نماز نیز از یک چرایی برخوردار است اما شاید بتوان گفت بزرگترین چرایی آن این است که خداوند می خواهد انسان را بیازماید و روح بندگی را در او شکوفا نماید؛ یعنی انسان بگوید من به حکیم بودن خدای خود باور دارم ، می دانم که او بیهوده دستوری را نمی دهد. من تسلیم اویم و این اعمال را انجام می دهم اگر چه ندانم که برای چه نماز صبح را باید دو رکعت بخوانم و نماز ظهر را چهار رکعت .
4. تذکر این نکته نیز در پایان ضروری است که احکام و مقررات دینی نسخه هایی هستند که پیامبران الهی و پیشوایان دینی از طرف خدا برای بشر آورده اند تا سعادت و خوشبختی آنان را از هر جهت تأمین نمایند . و اگر کسی نتوانست به حکمت و فلسفه یک حکمی پی ببرد، نباید آن را ناقص دانسته و ردّ کند و همه چیز را با عقل ناقص بشری و بدون زبان وحی الاهی، سنجیده و نتیجه بگیرد؛ آیا کسی که برای بیماری خود به پزشکی مراجعه نماید و او داروهایی برای درمان دردهایش بنویسد، آیا اولا از او سؤال می کند که چرا فلان دارو را نوشته است؟ ثانیا اگر پزشک دارویی تجویز کرد که بیمار از حکمت آن بی اطلاع بود، آن را بدون اثر و بی فایده تلقی می کند؟!
پس، با توجه به توضیحات فوق، می توان به اندازه و قابلیّت و وسع عقلی خود دنبال چرایی و حکمت احکام شرعی بود و از آن ها سؤال نمود. با این که ما حق سؤال را داریم، ولی هرگز نباید انتظار داشته باشیم که با معلومات محدود بشری به تمام جزئیات اسرار و فلسفه احکام دست یابیم؛ زیرا این احکام از مبدئی سرچشمه گرفته است که تمام علوم و دانش های وسیع امروز، در برابر علم او حکم قطره در برابر دریا را هم ندارد و اساساً ناچیزی معلومات ما در برابر مجهولات، مطلبی است که امروزه دانشمندان بزرگ دنیا با صراحت کامل به آن اعتراف می کنند.
برای اطلاعات بیشتر به نمایه منابع حکمت و فلسفه احکام مراجعه شود.