جستجوی پیشرفته
بازدید
22676
آخرین بروزرسانی: 1400/04/12
خلاصه پرسش
چگونه ممکن است که هزاران صحابى، حدیث غدیر را شنیده باشند و هیچ‌‌کدام در سقیفه اعتراض نکنند؟!
پرسش
چگونه ممکن است که هزاران صحابى، حدیث غدیر را شنیده باشند و هیچ‌‌کدام در سقیفه اعتراض نکنند؟!
پاسخ اجمالی

اصل وقوع حادثه غدیر از طریق نقل تاریخی اثبات شده است.

تاریخ‌نویسان با ثبت وقایع و شنیدن سینه به سینه این داستان از زبان مردمان مورد اعتماد، از طوایف گوناگون، به صحت این مطلب اذعان کرده‌‌اند. حجیّت این مطلب به قدرى بود که در ادبیات، کلام، تفسیر و حتى معاجم حدیثى معتبر اهل‌سنّت و شیعه راه پیدا کرد، به نحوى که نسائى دانشمند بزرگ اهل تسنّن، حدیث فوق را به 250 سند نقل کرده است.

گذشته از این‌که اجتماع چنین جمعیتی در غدیرخم هیچ‌گونه استبعاد عقلی ندارد؛ زیرا واقعه‌ی غدیر در سال دهم هجرت رخ داد که تبلیغات فراوان بر روى اسلام و خصوصاً فریضه‌ی حج که از شعائر الهى شمرده می‌شد، طبقات مختلف مردم را به اسلام متمایل کرده بود و مهم‌تر این‌که پیامبر اسلام(ص)، در آن سال به مردم اعلام کرده بود که شخصاً براى آموزش احکام حج، در این امر شرکت خواهد کرد.

حال سؤال این است که چرا چنین جمعیّتى، در برابر انحراف سقیفه، اعتراضى از خود نشان نداده و راه سکوت را در پى گرفتند؟! آیا این نکته نمی‌رساند که حدیث غدیر دلالت بر ولایت حضرت علی نداشته است!؟

در پاسخ باید گفت؛ اساساً عمومیّت عدم اعتراض صحابه در سقیفه، مورد نقض و ابطال است؛ زیرا بزرگانى؛ مانند سلمان، مقداد، طلحه و... در اعتراض به سران سقیفه، کوتاهى نکردند و حتى زبیر، به سوى سر دمداران سقیفه شمشیر کشید.

اما گروهى که سکوت را فراروى خود پسندیدند؛ یا به خاطر رعایت مصلحت و دورى از تفرق و خونریزى بود: مثل عباس عموى پیامبر و یا از روى ترس و تهدید عمّال خلیفه وقت. و یا این‌که خود از سرکار آمدن این گروه بهره‌هاى فراوانى می‌بردند؛ مانند نیاکان آنها و یا خاندان امویه. همچنین گروهی دیگر بودند که نه از روی امتناع و تهدید، بلکه به سبب شناختی که از علی(ع) به عنوان حاکمی عدالت‌گستر داشتند، دست از مخالفت برداشتند. آخر این‌که بخشى از مردم نیز، از روى جهل و نادانى، ابوبکر را به‌جاى حضرت على(ع) به خیال این‌که على(ع) است و به سفارش پیامبر در غدیر عمل می‌کنند؛ به خلافت برگزیده و با او بیعت کردند.

حضرت على(ع) هم طبق وصیّت پیامبر اسلام، مأمور بود که نگذارد جامعه به دو دستگی کشیده شود؛ لذا ایشان ده‌ها بار در مواقع مختلف با استناد به حدیث غدیر تنها به مخالفت زبانی اکتفا کردند.

پاسخ تفصیلی

در سؤال دو احتمال وجود دارد: احتمال اول این‌‌که عدم اعتراض صحابه به تصمیم سقیفه مفروض است، و از آن اصل واقعه‌ی غدیر خم انکار شود؛ احتمال دوم این‌که اصل واقعه‌ی غدیر و عدم اعتراض صحابه مفروض باشد و دلالت حدیث غدیر بر ولایت حضرت علی(ع) انکار شود.

برای پاسخ به احتمال اول کافی است اصل وقوع حادثه‌ی غدیر از طریق نقل تاریخی اثبات شود.

کتب تاریخى فراوانى از شیعه و سنّى، به نقل واقعه‌س غدیرخم اذعان کرده،[1] و آن‌را از مسلّمات دانسته‌اند. خلیل عبدالکریم، از بزرگان معاصر اهل‌سنت، در لابه‌‌لاى بحث جمع‌آورى قرآن کریم می‌نویسد: «تعداد اصحاب پیامبر(ص)، در حجّة الوداع [که واقعه‌ی غدیرخم در آن روى داد]، صد و بیست و چهار هزار نفر بودند».[2] و ابن کثیر می‌‌گوید: «اخبار و احادیث در مورد رویداد غدیرخم، بسیار متواتر است و ما به قدر توان خویش [گوشه‌‌اى از آن‌را] به خواست خدا نقل می‌کنیم».[3]

گذشته از کتب تاریخى مذکور، در معاجم حدیثى اهل‌سنّت، راویان بسیارى، به نقل حدیث غدیر پرداخته‌‌اند. برخى از آنها این حدیث را با مضمون واحد به طرق متعدّدى ذکر کرده‌‌اند. به عنوان مثال، نسائى این حدیث را به 250 سند،[4] نقل می‌‌کند.

تمامى اینها گواهی بر فراوانى صحابه در واقعه‌ی غدیرخم است که هیچ‌‌گونه شک و تردیدى را نه در اصل قضیه و نه در تعداد، باقى نمی‌گذارد.

گذشته از این‌که اجتماع چنین جمعیتی در غدیرخم هیچ‌گونه استبعاد عقلی ندارد؛ زیرا واقعه‌ی غدیر، در سرزمینى به نام رابغ،[5] در حدود 200 کیلومترى مکه رخ داده است. در چهار راهى که مسیرهاى عراق، مدینه،[6] مصر و یمن از راه اصلى منشعب می‌‌شدند؛ از این‌رو، تمامى حجّاج براى بازگشت از حج ناگزیر، از این مسیر می‌گذشتند.

از لحاظ موقعیت زمانى نیز باید گفت؛ رویداد غدیرخم، در هجدهم ذى الحجّه،[7] آخرین ماه از سال دهم هجری قمرى، اتفاق افتاد. اما در آن سال، جمعیت از همیشه مسلمانان بیشتر بود؛ زیرا آیات متعدّدى در این‌که حج از شعائر الهى است نازل شده بود و با تبلیغات روزافزون اسلام، قشرهاى مختلف مردمى، به این دین الهى، روى آورده بودند.

از سوى دیگر، چون نبى اکرم(ص) دستور داده بود تا قبل از عزیمت به حج، همه ‌جا اعلام کنند که شخص پبامبر(ص)، براى آموزش احکام حقیقى حج، خود در این فریضه شرکت خواهد کرد.[8]

تمامى این علل منجر شد تا در آن سال، تعداد حجّاج بسیار زیادتر از همیشه باشد؛ و چون واقعه‌ی غدیرخم، در رابغ اتفاق افتاد؛ هنوز این جمعیت فراوان پراکنده نشده بودند؛ لذا همایشى پرشکوه و بی‌مانند در غدیر خم شکل گرفت.

احتمال دوم این‌که: چگونه می‌شود تا صحابه‌ی پیامبر با دیدن واقعه‌ی غدیرخم و شنیدن سخنان پیامبر(ص) و با وجود بیعت با على(ع)، باز در سقیفه[9] کسِ دیگرى را براى این امر الهى، برگزیند؟! این نکته می‌‌رساند که حدیث غدیر دلالت بر ولایت حضرت علی نداشت.

در پاسخ بدین قسمت از سؤال باید گفت؛ ادعاى عدم اعتراض صحابه، در واقعه‌ی غدیر باطل است. و کم نبودند یاران راستگویی که بر پیمان خود اصرار کرده و سران سقیفه را از عمل هولناک خود نهى کردند.

حضرت على(ع) که طبق وصیّت پیامبر اسلام(ص)، مأمور بود که نگذارد جامعه به اغتشاش و دو دستگی کشیده شود؛ لذا ایشان فقط به مخالفت زبانی پرداخت و برای اجرای فرمان غدیر دست به شمشیر نبرد و با ابوبکر نیز - تا زمانی که فاطمه‏(س) زنده بود - بیعت نکرد، و پس از آن نیز از روی مصلحت و اکراه بیعت کرد. اما اعتراض قولی خود را ده‌‌ها بار در مواقع مختلف با استناد به حدیث غدیر اعلام کرد.

کسانى؛ مانند سلمان، ابوذر، طلحه، زبیر[10] و... زبان به مخالفت گشوده و دست بیعت به سوى ابوبکر دراز نکردند، بلکه به این هم اکتفا نکرده و زبیر، به روى سران سقیفه، شمشیر کشید.[11]

برخی نیز مانند عباس(عموى پیامبر)، هرچند که به مخالفت علنى، آن هم به دلیل جلوگیرى از اختلاف و خون‌ریزى، نپرداخت؛ اما از تأیید آنان خوددارى کرد و با ایشان[12] بیعت نکرد. از مجموع مخالفت عملی این عده‌ی کثیر از بزرگان صحابه و نیز تمسک پی در پی حضرت علی در مواقع مختلف به حدیث غدیر، معلوم می‌شود که دلالت حدیث غدیر بر ولایت آن‌حضرت تمام و صحیح است.

اما مردم عادى حاضر در جریان غدیرخم از دو حال بیرون نبودند: عده‌‌ای از آنها یا دارای منافعى در سقیفه بودند، و یا این‌که به زور تطمیع و یا تهدید مجبور به همکارى و بیعت شدند.

البته ممکن است گروهی نه سودی می‌بردند و نه به اجبار بیعت کردند، بلکه می‌دانستند که تاب حکومت علی(ع) را ندارند، و یا از او کینه‌‌هایی داشتند؛ چراکه بسیاری از اقوام کافر و مشرک آنان را در جنگ‏ها کشته بود. عده‌‌ای هم گفته شده است که از روی جهل با ابوبکر بیعت کردند. اینان کسانى بودند که واقعه‌ی غدیر را شنیده بودند و به گمان این‌که ابوبکر همان على(ع) است که پیامبر(ص) سفارش به ولایت او کرده با وى بیعت کردند.[13]

 

[1]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 112، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا.

[2]. خلیل عبدالکریم، مجتمع الیثرب، ص 22، ایلول، چاپ اول، 1997ق.

[3]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 5، ص 213، بیروت، دار الفکر، 1407ق.

[4]. سبحانى، جعفر، فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام، ص 517، تهران، نشر مشعر، چاپ هشتم، 1373ش.

[5]. سبحانی، جعفر، الاضواء علی عقائد الشیعة الإمامیة، ص 133، قم، مؤسسه امام صادق(ع)‏، بی‌تا.

[6]. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب‏، ج 1، ص 29، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه‏، چاپ اول، 1416ق.

[7]. أبوالحسن علی بن الحسین المسعودی، التنبیه و الإشراف، تصحیح، عبد الله اسماعیل الصاوی، ص 221، قاهره، دار الصاوی، بی‌تا.

[8]. فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام، ص 504.

[9]. سقیفه؛ یعنى جایى که سقف خورده تا سایبانى باشد. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین،‏ ج‏ 9، ص 155، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع- دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.

[10]. تاریخ الیعقوبی، ج ‏2، ص 124؛ شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج‏ 2، ص 461، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ عصامی‌ مکی، عبدملک بن حسین بن عبدملک شافعی، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، تحقیق، عادل أحمد عبدالموجود، علی محمد معوض، ج2، ص332، بی‌جا، دار الکتب العلمیة، بی‌تا.

[11]. جوهرى، ابی‌بکر احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و الفدک، محقق، امینی، محمد هادی، ص 50، بی‌جا، مکتبة نینوى الحدیثة، بی‌تا.

[12]. تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 124.

[13]. ر. ک: اسکافى، ابی‌جعفر، المعیار و الموازنه، ص 19 – 23، بیروت، بی‌تا، 1402ق.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها