جستجوی پیشرفته
بازدید
20273
آخرین بروزرسانی: 1404/05/08
خلاصه پرسش
این‌که شیعه ادعا می‌کند: اصحاب پیامبر(ص) بعد از وفات او مرتد شدند و برگشتند، به چه معنا است؟ و آیا این ادعا می‌تواند مورد پذیرش باشد؟
پرسش
شیعه ادعا می‌کند که اصحاب پیامبر(ص) بعد از وفات او مرتد شدند و برگشتند. (بحارالأنوار، ج 22، ص 352، حدیث 80). پرسش این است که آیا اصحاب پیامبر(ص) قبل از وفات پیامبر «شیعه اثنا عشری بودند»، و بعد از مرگ آن‌حضرت(ص) سنی شدند؟ یا این‌که قبل از وفات پیامبر(ص) سنی بودند، بعد از آن شیعه شدند؟ چون منقلب شدن و برگشتند؛ یعنی منتقل شدن از یک حالت به حالتی دیگر...؟!
پاسخ اجمالی

پدید آمدن انحراف، از نوع بدعت و ارتداد، در میان بخش‌هایی از اصحاب رسول گرامی اسلام(ص)، پس از درگذشت آن‌حضرت، اولا: از منظر منابع دست اول امت اسلامی، امری مسلم و تردیدناپذیر است و اختصاصی به منابع شیعه ندارد.

روایات متواتر برجای مانده از رسول اکرم(ص) که هم‌اکنون در صحاح شش‌گانه اهل‌سنت، و دیگر منابع معتبر آنان، با سندهای متعدد صحیح موجود است، بیانگر آن است که بخش‌های قابل توجهی از صحابه‌ی پیامبر(ص) پس از درگذشت ایشان، راه و روش پیامبر(ص) را رها کرده و به گذشته‌ی خویش بازگشتند. و دقیقاً همین انحراف واپس‌گرایانه‌ی آنان موجب شده است تا در روز قیامت بدون آن‌که اجازه یابند از آب حوض کوثر بیاشامند، از حوض کوثر رانده شده، و فرشتگان عذاب، آنان را به طرف جهنم سوق دهند.

ثانیا: ارتداد مطرح شده‌ در این‌گونه روایات، به معنای ارتداد اصطلاحی نیست که موحب کفر اصطلاحی آنان گردد، بلکه به معنای بازگشت به گذشته و ارزش‌های جاهلی و روی گرداندن از راه و روش پیامبر(ص) است. بنابر این، این ارتداد بدین معنا نیست که آنان شیعه بوده و پس از پیامبر، سنی شده‌اند، یا این‌که در عصر پیامبر(ص) سنی بوده و بعد شیعه شده‌اند؛ هرچند از نظر تاریخ و روایات اسلامی، این امر ثابت است که نخستین اسمی که در اسلام و در عصر پیامبر(ص) پدید آمده نام «شیعه» است. و نخستین کسی که واژه‌ی شیعه را بر پیروان علی(ع) اطلاق نمود و آنان را با عنوان «شیعه‌ی علی(ع)» یاد کرده، شخص رسول اکرم(ص) است. و نخستین کسانی که به نام شیعه‌ی علی(ع) نامیده شدند، شماری از صحابه‌ی پیامبر بودند.

پاسخ تفصیلی

برای دست‌یابی به جواب، مناسب است نخست مروری به احادیث «حوض کوثر» داشته باشیم.

اعتقاد به حوض کوثر از مسلمات اعتقادی پیروان مذاهب مختلف، و جزو عقاید مشترک امت اسلامی به شمار می‌آید. روایات متواتر[1] برجای مانده از پیامبر اسلام(ص) که در منابع دست اول فریقین به ثبت رسیده، بیانگر آن است که صحابه‌ی پیامبر(ص) در روز قیامت به حوض کوثر هجوم می‌برند تا بر پیامبر(ص) وارد شده و خود را از آب کوثر سیرآب سازند؛ اما تنها شمار اندکی از آنان پذیرفته شده و بخش اعظم آنان، از حوض کوثر رانده شده و فرشتگان عذاب، آنان را به طرف جهنم می‌برند. آنان با مشاهده‌ی این وضعیت، پیامبر(ص) را به یاری می‌طلبند، و پیامبر رحمت با هدف حمایت از آنان، علت این امر را جویا می‌شود؛ از جانب خداوند به آن‌حضرت خطاب می‌شود: آنان پس از درگذشت تو، بدعت گذارده، و این اقدام آنان، به ارتدادشان منتهی گشته است. این پیام الهی موجب می‌شود تا پیامبر(ص) نیز آنان را نفرین نموده و از خود دور سازد.

احادیث حوض کوثر

نمونه‌هایی از احادیث مورد نظر چنین است:

  1. سهل بن سعد از پیامبر(ص) نقل می‌کند: «من پیش از شما بر حوض وارد می‌شوم ... پس از آن، گروهی از کسانی که من آنان را می‌شناسم، و آنان مرا می‌شناسند، بر من وارد می‌شوند، سپس میان من و آنان فاصله می‌افتد. (و از ورود آنان به حوض جلوگیری می‌شود) من می‌گویم: آنان از من هستند. خطاب می‌شود: تو نمی‌دانی آنان پس از تو چه بدعت‌هایی پدید آوردند. به دنبال آن من می‌گویم: دورباد، دورباد کسی که اوضاع را پس از من دگرگون کرد».[2]
  2. «ابوهریره» از پیامبر(ص) نقل می‌کند: «در روز قیامت جمعی از اصحابم بر من وارد می‌شوند؛ اما از حوض طرد می‌شوند. من می‌گویم: پروردگارا، اصحابم؟ خطاب می‌شود: تو نمی‌دانی پس از تو چه بدعت‌هایی پدید آوردند. آنان از راه حق و هدایت[3] رجوع کرده و به افکار گذشته‌ی خود بازگشتند».[4]
  3. ابوهریره از رسول خدا(ص) نقل می‌کند: من بر سر حوض ایستاده‌ام، در این هنگام گروهی حاضر می‌شوند که آنان را می‌شناسم. (مردی از مأموران خداوند که مراقب آنها است)، از میان من و آنان خارج می‌شود و به آنها می‌گوید: بیایید (برویم) من می‌پرسم: به کجا؟ پاسخ می‌دهد: به خدا سوگند به سوی آتش. می‌پرسم: گناهانشان چیست؟ پاسخ می‌دهد: آنان پس از تو به افکار و عقاید گذشته‌ی خود بازگشتند. سپس گروه دیگری را می‌آوردند که آنان را می‌شناسم. مردی (از مأموران الهی که مراقب آنها است) از میان من و آنان خارج می‌شود و به آنها می‌گوید: بیایید برویم، می‌پرسم: به کجا؟ پاسخ می‌دهد: به سوی آتش. می‌پرسم: گناه‌شان چیست؟ پاسخ می‌دهد: آنان پس از تو به افکار گذشته‌ی خویش بازگشتند. من گمان نمی‌کنم کسی از آنان نجات یابد مگر به تعداد شتران اندکی که از گله جدا شده و به دلیل نداشتن چوپان، گم و ضایع می‌شوند.[5] (کنایه از این است که نجات یافتگان از نظر تعداد، بسیار اندک‌اند).
  4. ام سلمه از رسول خدا(ص) نقل می‌کند: من پیش از شما بر حوض وارد می‌شوم. پس، از من بپرهیزید! هیچ‌یک از شما نمی‌آید، مگر آن‌که از نزد من رانده می‌شود، چنان‌که شتر بی‌گانه از آبشخور رانده می‌شود. من می‌پرسم: علت این امر چیست؟ خطاب می‌شود: تو نمی‌دانی ایشان پس از تو چه بدعت‌هایی پدید آوردند. پس من می‌گویم: دور باد! [6]
  5. ابوسعید خدری از رسول خدا(ص) نقل می‌کند: ای مردم من در روز قیامت، پیش از شما بر حوض وارد می‌شوم؛ گروهی از اصحابم را به من نشان داده و به سوی جهنم می‌برند. مردی از آنان صدا می‌زند، ای محمد من فلانی فرزند فلان هستم و دیگری می‌گوید: ای محمد من فلان فرزند فلان هستم. من در جواب می‌گویم: اما نسب شما را به خوبی می‌شناسم، ولی شما پس از من بدعت گذاشتید، و به افکار و عقاید گذشته‌ی خود بازگشتید.[7]
  6. عمر بن خطاب نیز از پیامبر(ص) نقل می‌کند: من می‌کوشم مانع ورود شما به آتش شوم؛ اما شما بر من غلبه نموده و بی‌پروا به طرف آتش هجوم می‌برید، مانند هجوم بردن پروانه‌ها و ملخ‌ها، و نزدیک است که شما را رها کنم (تا وارد آتش شوید) من پیش از شما بر حوض وارد می‌شوم، و شما با هم، و پراکنده بر من وارد می‌شوید. من شما را با نام و چهره می‌شناسم، چنان‌که صاحب شتران، شتر غریبه را از شتران خود تشخیص می‌دهد. پس شما را گرفته و به سوی جهنم می‌برند، و من درباره‌ی شما خدا را سوگند می‌دهم: پروردگارا گروه من؟ پروردگارا امت من؟ خطاب می‌شود: تو نمی‌دانی آنان پس از تو چه بدعت‌هایی پدید آوردند. آنان پیوسته در حرکتی واپس‌گرایانه به افکار گذشته‌ی خویش بازگشتند.[8]

در برخی از منابع شیعه امامیه از طریق شماری از امامان اهل‌بیت(ع) این‌گونه روایات مطرح شده است. از جمله در بحار الانوار به نقل از ابوبصیر آمده است: «به امام صادق‌(ع) گفتم: آیا مردم (پس از پیامبر) جز سه نفر، ابوذر، سلمان و مقداد، مرتد شدند؟ امام صادق(ع) فرمود: پس أبو ساسان و ابو عمره انصاری کجا بودند»؟[9]

چنان‌که می‌بینید امام صادق(ع) نظر ابوبصیر را که تصور می‌کرد جز سه نفر، ما بقی مردم مرتد شدند، ردّ کرده و از افراد دیگری نیز نام برد که در مسیر هدایت قرار داشتند.

در مورد حدیث فوق باید توجه داشت که:

اولاً: این حدیث در منابع معتبر روایی شیعه نیامده است.

ثانیاً: کلمه‌ی «ناس» در حدیث یاد شده، به معنای صحابه است، نه تمام مردم مسلمان که پس از پیامبر(ص) در قرون مختلف وجود داشتند؛ زیرا کسانی که در حدیث از آنان یاد شده و در مسیر هدایت قرار داشتند، همگی از اصحاب پیامبرند. پس باید افرادی که از پیمودن مسیر هدایت بازمانده‌اند نیز از اصحاب پیامبر باشند.

ثالثاً: از ظاهر روایت فوق و روایت‌های دیگری که شمار افراد هدایت شده در آنها بیش از روایت فوق ذکر شده، به وضوح استفاده می‌شود که ائمه(ع) در این روایات، در صدد ذکر عدد معینی نبودند، بلکه فقط می‌خواستند این مطلب را بیان کنند که شمار کسانی که پس از پیامبر(ص) به ارزش‌های اسلامی پای‌بند مانده‌اند کم بوده، و اکثریت مردم از ارزش‌های اسلامی روی گردانده و به ارزش‌های جاهلی بازگشتند. و چنان‌که اشاره شد، معنای ارتداد در حدیث فوق، بازگشت به ارزش‌های جاهلی است، نه ارتداد اصطلاحی.

نتیجه

در جمع‌بندی روایات فوق می‌توان گفت:

  1. کلمه‌ی «احداث» که در روایات فوق استعمال شده به معنای «بدعت» است.[10] و بدعت، به معنای افکار و عقاید نوظهوری است که ریشه در قرآن و سنت پیامبر(ص) نداشته باشد.[11] و بدعت جزو گناهانی است که به تصریح احادیث صحیح پیامبر(ص) اعمال گذشته‌ی فرد بدعت‌گذار را نابود ساخته و او را از مسیر ارزش‌های اسلام خارج می‌کند.[12]
  2. به تصریح روایات فوق، گروه‌هایی از صحابه‌ پس از پیامبر(ص) بدعت‌گذاری کرد: «انک لاتدری ما أحدثوا بعدک».[13] و گناه بدعت‌گذاری آنان نیز به حدی بزرگ بود که موجب محرومیت آنان از حوض کوثر، و دوری آنان از خدا و پیامبر(ص) شده است.
  3. احادیث فوق، بر اهل «ردّه»، یعنی تازه مسلمانانی که در آخرین روزهای عمر پیامبر(ص)، یا اندکی پس از آن‌حضرت، در نقاط دوردست کشور اسلامی از اسلام خارج شدند، قابل تطبیق نیست؛ زیرا طبق صحیح‌ترین تعریفی که برای «صحابی» صورت گرفته، اهل ردّه جزو صحابه محسوب نمی‌شوند.

این حجر عسقلانی در این مورد می‌نویسد:

صحیح‌ترین تعریفی که بدان دست یافته‌ام، این است که: «صحابی، کسی است که پیامبر(ص) را ملاقات کند، در حالی که به آن‌حضرت ایمان داشته باشد، و با اعتقاد به اسلام، چشم از جهان فرو بندد».[14] و اهل ردّه فاقد این ویژگی‌اند؛ چون آنان در حالی از جهان چشم فرو بستند که هیچ اعتقادی به اسلام نداشتند. بنابراین، تعریف «صحابی»، آنان را شامل نمی‌شود، در حالی که در احادیث رسول خدا(ص) سخن از صحابه است.

تعریف «عرفی» صحابه نیز اهل رده را شامل نمی‌شود؛ چون دانشمندان اهل‌سنت گفته‌اند: از دیدگاه عرف، کسانی جزو صحابه محسوب می‌شوند که مدت زمان زیادی، همراه پیامبر بوده، و محضر آن‌حضرت را درک کرده باشند.[15] و «سعید بن مسیّب» مدت این همراهی را یک تا دو سال دانسته است.[16] و اهل ردّه هیچ‌گاه این مقدار، محضر پیامبر را درک نکرده و با آن‌حضرت حشر و نشر نداشتند. ابن اثیر هم تصریح کرده است که اهل ردّه جزو صحابه‌ی رسول خدا(ص) نبودند.[17]

همچنین در روایات حوض آمده است: «... رجال منکم... مردانی از شما».[18] و «اعرفهم و یعرفونی... من آنان را می‌شناسم و آنان مرا می‌شناسند».[19] و «... رجال من أصحابی...».[20] و «نام شما را می‌دانم و چهره‌ی شما را می‌شناسم و ... ».[21]

بنابر این، تعابیر فوق به هیچ وجهه اهل ردّه را شامل نمی‌شود؛ زیرا آنان، نه از رجال و بزرگان صحابه بودند، و نه پیامبر نام و چهره‌ی آنان را می‌شناخت، و نه نام و نسب آنان را می‌دانست. به ویژه که شماری از بزرگان اصحاب پیامبر(ص) اعتراف کرده‌اند که پس از درگذشت رسول خدا(ص) بدعت‌گذاری کردند.[22] این اعتراف‌ها به درستی نشان می‌دهد که بدعت و ارتداد ذکر شده در احادیث حوض، ارتداد شماری از افراد تازه‌مسلمان، مانند اهل ردّه نبود.

  1. نکته‌ی دیگری که نظر فوق را تأیید می‌کند، سخن صحابی پیامبر(ص) «زید بن ارقم» است. وی یکی از کسانی است که احادیث حوض را از پیامبر(ص) نقل کرده است. هنگامی که او حدیث پیامبر را برای مردم نقل کرد، مردم از او پرسیدند: شما در آن‌روز که پیامبر(ص) این حدیث را برایتان بیان فرمود، چند نفر بودید؟ وی پاسخ داد: حدود 800 یا 900 نفر.[23]
  2. افزون بر مباحث گذشته، اگر ماجرای مرتد شدن گروه‌هایی از مردم تازه مسلمان پس از رسول خدا(ص) صحت داشته باشد، - که چون حاضر نشدند به حکومت خلیفه‌ی اول زکات بپردازند، از طرف حکومت به کفر و ارتداد متهم شدند-؛ در این صورت، افراد تازه مسلمان را که از اسلام دست کشیده و به کفر بازگشتند، به هیچ عنوان نمی‌توان مصداق احادیث حوض دانست؛ چراکه در احادیث حوض که نمونه‌های آن در آغاز بحث گذشت، سخن از «بدعت» است، و اهل ردّه مرتکب هیچ بدعتی نشده‌اند، بلکه از اسلام بازگشته و دچار ارتداد شدند. و میان بدعت و ارتداد، تفاوت فاحشی وجود دارد.

بدعت به معنای وارد کردن چیزی در دین است که جزو دین نیست.[24] و اهل ردّه چیزی وارد دین نکردند. بلکه آنان از راه و روش پیامبر دست کشیده و به افکار و عقاید گذشته‌ی خویش بازگشتند، و نام این اقدام آنان، ارتداد است، نه بدعت.

در ارتداد، شخص، به کلی دین را رها کرده و به افکار و عقاید گذشته‌ی خویش بازمی‌گردد، در حالی که در بدعت، شخص، دین را رها نمی‌کند، بلکه دین را نگه‌می‌دارد؛ اما از سر هوا و هوس، چیزهایی را که جزو دین نیست، جزو دین قرار می‌دهد. و ارتدادی هم که در احادیث حوض به آن اشاره شد، ارتدادی است که از بدعت نشأت گرفته است؛ یعنی آنان ابتدا اقدام به بدعت‌گذاری کرده‌اند، و این بدعت، به ارتداد آنان منتهی شده است. و منظور از این ارتداد هم بازگشت به ارزش‌های جاهلی است، نه ارتداد اصطلاحی. و ارتداد در این روایات با حفظ اسلام هم محقق می‌شود و صاحب آن کافر اصطلاحی به شمار نمی‌آید.

  1. در احادیث حوض سخن از «تغییر» و «تبدیل» به میان آمده است: «سحقاً سحقاً لمن غیر بعدی».[25]

«سحقاً سحقاً لمن بدل بعدی».[26] جملات فوق به صراحت نشان می‌دهد که گروه‌هایی از صحابه پس از درگذشت پیامبر(ص)، حقایق مهمی از اسلام را دگرگون کرده، و این اقدام آنان، موجبات خشم خدا و رسول خدا(ص) را برانگیخته، و پیامبر(ص) با به کار بردن کلمه‌ی «سحقاً» آنان را نفرین کرد و از خود راند.

شماری از دانشمندان اهل‌سنت کلمات «سحقاً» و «غیّر» و «بدّل» را به معنای تغییر در دین و خروج از ارزش‌های اسلام دانسته‌اند.

در همین راستا «قسطلانی» از شارحان صحیح بخاری می‌نویسد: «کلمات یاد شده نشان می‌دهد که افراد مورد نظر احادیث حوض، دین خود را تغییر داده‌اند؛ زیرا اگر آنان گناهی غیر از دگرگون ساختن ارزش‌های دین داشتند، پیامبر(ص) کلمه‌ی «سحقاً» را در مورد آنان به کار نمی‌برد، بلکه به حلّ مشکلات آنان اهتمام می‌ورزید، و آنها را شفاعت می‌کرد».[27]

  1. در احادیث حوض آمده است: آنان در حرکتی قهقرایی به گذشته‌ی خود بازگشتند.[28] و آمده است: به خدا سوگند آنان پیوسته از حق روی‌گردانده و به گذشته‌ی خود بازگشتند.[29]

جملات فوق نیز ظهور در خروج از ارزش‌های اسلامی دارد؛ زیرا گذشته‌ی صحابه، عصر جاهلیت است، و بازگشت به چنین دورانی، خروج از ارزش‌های اسلامی و بازگشت به ارزش‌های جاهلی ست.

ابن حجر عسقلانی در شرح حدیث پیامبر(ص) می‌نویسد: «قوله: مابرحوا یرجعون علی أعقابهم»، ای یرتدون.[30] آنان پیوسته به گذشته‌ی خود بازمی‌گردند، یعنی مرتد می‌شوند.

  1. چنان‌که پیشتر گذشت، در یکی از احادیث حوض در سخن پیامبر(ص) آمده است: «گمان نمی‌کنم کسی از آنان نجات یابد، مگر به تعداد شتران اندکی که از یک گله‌ی شتر گم می‌شوند».[31]

این حدیث، صراحت بر این دارد که از صحابه‌ای که در حوض کوثر بر پیامبر(ص) وارد می‌شوند، تنها شمار اندکی، اهل رستگاری و نجات‌اند.[32] چنان‌که دیدیم، مسئله‌ی ارتداد بخش‌هایی از صحابه‌ی رسول خدا(ص) پس از درگذشت آن‌حضرت، چیزی نیست که فقط در منابع تشیع آمده باشد؛ بلکه در معتبرترین منابع اهل‌سنت نیز به صورت گسترده‌ای انعکاس یافته است.

نیز، چنان‌که گذشت، مسئله‌ی ارتداد صحابه به این معنا نیست که آنان شیعه بودند و پس از پیامبر، سنی شدند. یا این‌که در عصر پیامبر(ص) سنی بودند و بعد شیعه شدند؛ بلکه ارتدادشان به معنای روی‌گرداندن از راه و روش پیامبر(ص) و بازگشت به افکار و عقاید جاهلی است. هرچند از نظر تاریخ و روایات اسلامی، این امر ثابت است که نخستین اسمی که در اسلام و در عصر پیامبر(ص) پدید آمد، نام «شیعه» است. و نخستین کسی که واژه‌ی شیعه را بر پیروان علی(ع) اطلاق نمود و از آنان با عنوان «شیعه‌ی علی (ع)» یاد کرد، شخص رسول اکرم(ص) است.[33] و نخستین کسانی که به نام شیعه‌ی علی(ع) نامیده شدند، شماری از صحابه‌ی پیامبر بودند.

ابوحاتم رازی در این زمینه می‌نویسد: «نخستین اسمی که در اسلام در عصر رسول خدا(ص) پدید آمد، نام «شیعه» بود. این نام، لقب چهار نفر از صحابه، یعنی ابوذر، سلمان، عمار و مقداد بود».[34]


[1]. نووی، أبو زکریا محیی الدین یحیى بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، ج 15، ص 64، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1392ق؛ أبو محمد محمود بن أحمد، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 23، ص 106 و  137 و 140، بیروت، دار إحیاء التراث العربی؛ ابن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، محقق، مصطفى بن أحمد علوی و محمد عبدالکبیر بکری، ج 2، ص 291، 292، 293، 301 و 308، مغرب، وزارة اوقاف و شؤون اسلامی، چاپ دوم، 1387ق؛ انی فرطکم علی الحوض،... لیردن علی أقوام أعرفهم و یعرفوننی، ثم یحال بینی و بینهم. فأقول: انهم منی، فیقال: انک لاتدری ما أحدتوا بعدک، فأقول: سحقاً سحقاً لمن غیّر بعدی»

[2]. «انی فرطکم علی الحوض، من مرّ علی شرب، ومن شرب لم یظمأ ابدا، لیردن علی أقوام أعرفهم و یعرفوننی، ثم یحال بینی و بینهم». بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق، ناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 8، ص 120، ح 6583؛ ج 9، ص 46، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق؛ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، محقق،‌ عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 4، ص 1793، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا؛ محیی السنة، أبو محمد الحسین بن مسعود، مصابیح السنة، محقق، یوسف عبد الرحمن مرعشلی، محمد سلیم إبراهیم سمارة، جمال حمدی ذهبی، ج 3، ص 537، ح 4315، بیروت، دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزیع، چاپ اول، 1407ق.

[3]. شرح احادیث بخاری از مصطفی دیب البغا، ذیل صحیح بخاری، ج 5، ص 2407.

[4]. «یرد علی یوم القیامة رهط من أصحابی، فیجلون عن الحوض، فأقول: یا رب اصحابی؟ فیقول: انک لاعلم لک بما أحدثوا بعدک، انهم ارتدوا علی ادبارهم القهقری». المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، ج 8، ص 120، ح 6585.

[5]. «بینا أنا قائم إذا زمرة، حتی إذا عرفتهم خرج رجل من بینی و بینهم، فقال: هلم، فقلت: أین؟ قال: الی النار والله، قلت: و ماشأنهم؟ قال: إنهم ارتدوا بعدک علی أدبارهم القهقری. ثم إذا زمرة، حتی إذا عرفتهم خرج رجل من بینی و بینهم، فقال: هلم، قلت: أین؟ قال: إلی النار والله. قلت: ماشأنهم؟ قال: أنهم، ص ارتدوا بعدک علی أدبارهم القهقری، فلا أراه یخلص منهم الا مثل همل النعم». صحیح بخاری، ج 8، ص 121، ح 6587؛ منذری، عبد العظیم بن عبد القوی، الترغیب و الترهیب من الحدیث الشریف، ج 4، ص 229، ح 5482، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1417ق؛ عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 23، ص 142؛ شهاب الدین، أحمد بن محمد بن أبى بکر، إرشاد الساری لشرح صحیح البخاری، ج 9، ص 341، ح 6587، مصر، المطبعة الکبرى الأمیریة، چاپ هفتم، 1323ق؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 11، ص 385 و 474، بیروت، دار المعرفة، 1379ق.

[6]. «انی لکم فرط علی الحوض، فایای! لایأتین أحدکم فیذب عنی کما یذب البعیر الضال، فاقول: فیهم هذا؟ فیقال: انک لاتدری ما أحدثوا بعدک، فأقول: سحقاً». صحیح مسلم، ج 4، ص 1795، باب 9، ح 2295.

[7]. «... ایها الناس أنا فرطکم علی الحوض یوم القیامة ولیرفعن الی قوم ممن صحبنی و لیمرن بهم ذات السیار فینادی الرجل یامحمد أنا فلان بن فلان و یقول آخر یا محمد أنا فلان بن فلان، فأقول: اما النسب فقد عرفته و لکنکم أحدثتم بعدی و ارتددتم علی اعقابکم القهقری». التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، ج 2، ص 300؛ شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند احمد، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 17، ص 219 و 221، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق.

[8]. «انی فنمسک بحجزکم هلم عن النار و تغلبوننی تقاحمون فیه تقاحم الفراش و الجنادب، و اوشک أن أرسل حجزکم و أفرط لکم علی الحوض و تردون علی معا و أشتاتاً، فأعرفکم بأسمائکم و سیماکم، کما یعرف الرجل، الغریبة فی ابلة، فیؤخذ بکم ذات الشمال، و أناشد فیکم رب العالمین، أی رب رهطی، أی رب امتی، فیقال انک لاتدری ما أحدثوا بعدک، انهم کانوا یمشون القهقری». التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، ج 2، ص 301.

[9]. «قلت لأبی عبدالله (ع): ارتد الناس الاّ ثلاثة: ابوذر و سلمان و المقداد؟ قال ابوعبدالله: فأین أبو ساسان و ابوعمرة الأنصاری». مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 22، ص 352، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، مصحح، شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن،‏ ص 8، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.

[10]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومی، مهدی، سامرائی، ابراهیم، ج ‏3، ص 177، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.

[11]. جزری، ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 1، ص 351، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ اول، 1367ش.

[12]. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، محقق، محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 19، ح 49، دار إحیاء الکتب العربیة، فیصل عیسی البابی الحلبی، بی‌تا. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَا یَقْبَلُ اللَّهُ لِصَاحِبِ بِدْعَةٍ صَوْمًا، وَلَا صَلَاةً، وَلَا صَدَقَةً، وَلَا حَجًّا، وَلَا عُمْرَةً، وَلَا جِهَادًا، وَلَا صَرْفًا، وَلَا عَدْلًا، یَخْرُجُ مِنَ الْإِسْلَامِ کَمَا تَخْرُجُ الشَّعَرَةُ مِنَ الْعَجِینِ».

[13]. المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، ج 6، 55 و 97؛ ج 8، ص 109 و 119، 120؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 1795 و 1796 و 1800 و 2194.

[14]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 1، ص 7، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.

[15]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، معجم مفردات ألفاظ القرآن‏، ص 475 – 476، بیروت، دار العلم الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق‏؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 18 – 19، بیروت، دار الفکر، 1409ق.

[16]. اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج 1، ص 18 – 19؛ فتح الباری، ج 7، ص 4.

[17]. النهایة فی غریب الحدیث، ج 2، ص 214.

[18]. المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، ج 8، ص 119؛ ج 9، ص 46.

[19]. همان، ص 120؛ ج 9، ص 46.

[20]. همان، ص 120.

[21]. «... فاعرفکم باسمائکم و سیماکم...». التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، ج 2، ص 301.

[22]. نک: واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ص 10، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق.

[23]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 1، ص 149، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1411ق. البته در برخی از کتاب‌ها تعداد آنها 700 تا 800 نفر ذکر شده است؛ ر. ک: مصابیح السنة، ج 3، ص 551.

[24]. معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 111.

[25]. المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، ج 8، ص 120.

[26]. همان، ج 9، ص 46؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 1793.

[27]. ارشاد الساری، ج 10، ص 168؛ شرح صحیح مسلم، نووی، ج 15، ص 60.

[28]. صحیح بخاری، ج 8، ص 120.

[29]. «... هل شعرت ماعملوا بعدک؟ والله مابرحوا یرجعون علی أعقابهم». همان، ص 121، صحیح مسلم، ج 4، ص 1794.

[30]. فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 11، ص 476؛ النهایة فی غریب الحدیث، ج 4، ص 129.

[31]. «... فلا اراه یخلص منهم الا مثل همل النعم». صحیح بخاری، ج 8، ص 121.

[32]. ارشاد الساری، ج 9، ص 339 - 340؛ عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 23، ص 140 - 141.

[33]. سبط بن جوزی‏، تذکرة الخواص من الأمة فی ذکر خصائص الأئمة، ص 56، قم، منشورات الشریف الرضی‏، چاپ اول، 1418ق؛ ابو نعیم احمد بن عبد الله الاصبهانی‏، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، گردآورنده، حوت، کمال یوسف‏‏، ج 4، ص 329، قاهره، دار ام القراء، چاپ اول، بی‌تا

[34]. کردعلی، محمد بن عبدالرزاق، خطط الشام، ج 6، ص 245، دمشق، مکتبة النوری، چاپ سوم، 1403ق.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها